دوباره این پله های تکرار
نگاه می کنم این دور تسلسل و تکرار را
این هجوم دوباره های همیشگی را
باز ایستادن در مقابل آینه
و دیدن چهره تکراری کسی
که میلیون ها بار دیده امش
از کودکی تا کنون
و محکومم به دیدنش تا نفس می کشم و می بینم
باز جنگ شانه با لشکری از مو
که دیگر به لشکر نمی ماند
پیراهن و جوراب و واکس کفش
جستجوی کتاب و جزوه و کیف و...
و باز دوباره فرود از پله های پانسیون
رفتن به آن سوی خیابان و ...
ایستاده ام مقابل پله های ساختمان و دوباره همان راه همیشگی
آقای رفیعی جارو می زند
و مدیر پایین می رود
و من
گمان می کنم که رو به بالا می روم
باز هم همان سلام های همیشگی
باز هم همان خنده های مصنوعی
باز هم همان حرف های تکراری
سلام هایمان بوی کهنگی می دهد
گویی از سر اجبار است
یا شاید عادت
هر چه که هست
یک سلام واقعی نیست
ساعت ۹ و نیم می شود وتعطیلی کلاس
و هجوم دانشجویان
ساعت ۱۰ می روم سر کلاس
شاید انرژی بگیرم از این سیل جوانی
شاید طراوتی بیابم از این همه بهار
اما چه سود
همه خزان
همه نگاه های بی رمق
همه حضور اجباری تن
و غیاب همیشگی روح
یک لشکر شکست خورده
یک جنگل عظیم سوخته
یک رودخانهء پر از کویر
نگاه می کنم
چشم در چشمان بی امیدشان می دوزم
تصویر کوچکی از خود در چشمانشان می بینم
ولی آنها...؟
نمی دانم چه می بینند
من محکوم به تدریسم و آنها محکوم به بودن
من می گویم و آنها می نویسند
بدون آنکه بدانند چه می نویسند
و کلاس تمام می شود
و من رها می شوم از این همه نگاه های بی حضور
و من جدا می شوم از تمام فکرهای بزرگ
تحول و تغییر
تسهیل یادگیری
روش های نوین تدریس
ارتباط موثر
و احساس می کنم
دارم عوض می شوم
دارم بی تفاوت می شوم
دارم می شوم مثل تمام آنهایی
که همیشه نقدشان کرده ام
همیشه زیر سوال بردمشان
...
نه هرگز
هنوز هم می توانم مقاومت کنم
هنوز هم امیدی هست
هنوز هم می توان متفاوت بود
هنوز هم می توان کلیشه ها را شکست
هنوز هم میان آن همه چشم های بی حضور
گرمی حضور چشمانی پر فروغ را حس می کنم
نه من تسلیم نمی شوم
هرگز
باید دوباره شروع کنم
دوباره این پله ها را بالا می روم
و این بار
جور دیگری سلام خواهم کرد
طور دیگری دست خواهم داد
زندگی را دوباره معنا می کنم
روزهایم را خودم رنگ می زنم
هر روز یک رنگ
سرخ سبز آبی
منتظر جذب انرژی نمی شوم
خودم منبع تولید انرژی می شوم
منتظر نگاه ها و حضور ها نمی شوم
خودم نگاه می سازم
حضور می آفرینم
آری از فردا
نه...
از همین حالا
نه...
از همین دقایق پیش شروع کرده ام
با نوشتن این تراوشات ذهنی
شما هم شروع کنید
از همین حالا
نه...
شما هم شروع کرده اید...
دقایقی است که شروع کرده اید...