یادی از برادرم بابک

چند وقت پیش که دلتنگی های خودم رو نوشته بودم ، برادرم که همراه خانمش (برای ادامه تحصیل) در خارج از کشور هستند ایمیل زده بود که چرا از من و یک پا دوپاهای من ننوشته بودی. مطمئنا فوتبال محله ی ما به طور حیرت آوری مدیون برادرم بابک است. او که گویی در هر ورزشی وارد می شد در آن سر آمد می شد در فوتبال هم برای خود اسطوره ای بود. تکنیک بالا، قدرت بندی مناسب همراه با انعطاف بدنی شگفت انگیز همه را در هنگام بازی او شگفت زده می کرد.

او به چند تا چیز علاقه داشت

۱- لایی زدن( باز کردن تونل از بین پای بازیکن مقابل و عبور توپ از بین پاهای او): او این حرکت را حتی از گل زدن هم بیش تر دوست داشت. به یاد ندارم کسی تو.انسته باشد در جریان یک بازی گل کوچک حداقل یک باز از او لایی نخورده باشد.

۲- دریبل : خدای دریبل بود. الگوی او تیغی زن ها بودند. هربار تکنیک جدیدی را که می آموخت با تکنیک های خود ترکیب می کرد و نتیجه می شد تکنیکی که منحصر به خود اوست. در گل کوچک یک تنه می توانست تیمی را پیروز میدان کند. دریبل هایش شامل ظرافت، دقت، موفقیت بالا و البته زیبایی بود.

۳- یک پا دو پا: همیشه دروازه بان ها و مدافعین جلوی یک پا دوپاهای او گیج می شدند. خود من شخصا به یک پا دو پای زاویه دار او که از بغل و در زاویه بسته ی دروازه انجام می شد علاقه داشتم . معمولا کسی فکرش را هم نمی کرد کسی بتواند از آن زاویه یک پا دو پا کند و گل بزند.

۴- پنالتی راه دور: درصد گل شدنش نزدیک به ۱۰۰ بود.

۵- ۱۸۰ درجه: گشودن پاها و زدن ۱۸۰ درجه یکی از مواردی بود که همه در طول بازی انتظارش را داشتیم و به زیبایی بازی می افزود. خود من هم بعدا همین کار را در بازی های رسمی و غیر رسمی انجام م یدادم تحت تاثیر برادر.

البته او در ورزش های رزمی هم ید طولایی داشت. در دوران نوجوانی کاراته ی سبک شوتوکان را کار میکرد. پس از ورود به دانشگاه وارد کونگ فو توا شد . و در ان زمان تا شال بند سبز ادامه داد( شال بند سبز در آن سال ها خیلی سخت به دست می آمد و پس از رسیدن به خط ۷ و تمرینات طاقت فرسا به آن دست پیدا می کردی). همیشه برای ما اعضای خانواده فنون دفاع شخصی را آموزش می داد.

هم اکنون کمربند مشکی دان ۱ در رشته تکواندو دارد.

به طور کلی ابهت خاصی داشت. یک شب که من کودکی بیش نبودم!! او پایین رخت خواب ها دراز کشیده بود و من بالای رخت خواب ها بازی می کردم او به من اخطار داد که اگر از آن بالا روی او بیفتم مرا خواهد کشت. ... ولی من افتادم روی شکمش هم افتادم... آغوش مادر جای امنی بود برای فرار از دست او... اما تمام شب از ترس خوابم نبرد... خودمانیم ولی شکم بسیار سخت و سنگی داشت.

وقتی که دبیرستانی بود همیشه با صدای قران خواندن او از خواب بیدار می شدیم. بعد هم که دانشگاه قبول شد و رفت. تهران دانشگاه تهران رشته ی علوم سیاسی. سال ۶۷.

در محله ی ما و تمامی محله های اطراف ما او اولین نفری بود که دانشگاه قبول می شد. آن هم با رتبه ای خوب در بهترین دانشگاه ایران. آری از سال ۶۷ او تهرانی شد.

در دانشگاه و کوی هم همه فن حریف بود. هیئت کوه نوردی، تیم فوتبال، گروه تئاتر، هر جایی که می شد یک نفر فعالیت کند او بود و در سطح بالایی هم بود.

البته مدارک مربیگری شنا و نجات غریق را هم سال ها پیش گرفته. در رانندگی هم مثل فوتبال یک پا دو پا می کند و ماشین ها را دریبل می زند(البته این قسمتش بدآموزی داره!)

بعد هم در رشته ی روابط بین الملل در دانشگاه شهید بهشتی مقطع ارشد را خواند.دوران سختی را در تهران گذراند. شاید من اگر جای او بودم خیلی زود کم می آوردم اما او ماند و به ما خیلی چیز ها را یاد داد. تلاش برای بهتر زیستن این چیزی بود که هیچ وقت با هم در موردش صحبت نکردیم اما تمام زندگی اش این را به من آموخت شاید این جمله ی معروف وصف کننده ی حال او باشد:

زندگی سخت است ، اما من سخت ترم

حالا که درست فکر میکنم می بینم او راه گشای مسیری برای من و بچه های محل بود که اکنون زندگی ما را رنگ دیگری بخشیده است. جایی که خیلی نزدیک به محل ما نوجوانان و جوانانش مسیر دیگری را برای زندگی انتخاب کرده اند.

در آینده از او بیش تر خواهم گفت. امیدوارم هر چه زودتر به ایران برگردد و باز هم در کنار هم روزهای خاطره انگیزی را تجربه کنیم.

به امید آن روز

اینجا تهران است

سلام

این روزها مثل همیشه است.

کلاس ها خوبه. این هفته ارتباطات داشتم و روش های آموزشی که همیشه برام دوست داشتنی بوده.

هفته آینده یکشنبه از ساعت ۸:۳۰ تا ۱۲ دو جلسه فوق العاده با دانشجویان بهداشت محیط دارم.

روش ها رو کامل خواهم کرد و هدف نویسی در آموزش رو خواهم گفت.

* خانم نیکو خردمند هم به دیار باقی شتافتند و همین طور هنرمند عزیز جمشید لایق. روحشان شاد.

تازه داره خستگی ۲۰۰۰ کیلومتر رانندگی از تنم خارج می شه.

کمی برنامه هام فشرده شده و مطالعه ی دروسی که باید می خوندم انجام نشده. پروژه هام هم همینطور.

یک طرح تحقیق کیفی هم دارم که هنوز هیچ کاری براش نکردم.

از کتاب مهندسی فرهنگ HSE هم  ۴ فصل عقبم. آناتومی جامعه رو هم نخوندم.

مقاله ی مربوط به ارتباطات رو هم شروع نکردم. پروژه مسائل آموزش بهداشت رو هم همچنین.

می بینید با پر شدن دو تا آخر هفته این همه برنامه ام عقب می افته . پس کمی دوستان به من حق بدن که آخر هفته هارو به جای بودن جای دوستان و همکاران به برنامه های درسی و کاری خودم برسم.

برای همه آرزوی بهروزی دارم.

خسته ام

با این همه...

اما
با این همه
تقصیر من نبود
که با این همه...
با این همه امید قبولی
در امتحان سادهْ تو رد شدم



اصلاً نه تو ، نه من!
تقصیر هیچ کس نیست



از خوبی تو بود
که من
بد شدم!

شعر از: مرحوم قیصر امین ژور

امروز تهران

سلام

امروز بعد از ساعت ها رانندگی رسیدم تهران و دانشگاه.باید تا ساعت ۱۷ بمونم دانشگاه. حسابی هم خسته هستم.

فردا هم کرج کلاس دارم.

تا بعد

امروز مشهد

سلام

الان بعد از ساعت ها رانندگی و کمی خواب در مشهدم.

دیروز توچال بودیم و بام تهران . فردا رو نمی دونم . راستی کی دقیقا می تونه بگه فردا چی می شه؟

...

یک دم از خیال من نمی روی ای غزال من
دگر چه پرسی زحال من
تا هستم من اسیر کوی توام به آرزوی توام
اگر تو را جویم حدیث دل گویم
                                    بگو کجایی
به دست تو دادم دل پریشانم
دگر چه خواهی
فتاده ام از پا
بگو که از جانم دگر چه خواهی

 

10 فیلم برتر زندگی من

سلام

همیشه انتخاب بهترین ها سخت بوده به خصوص که این انتخاب مربوط بشه به بهترین های عمرت!

چندی پیش مجله ی فیلم با برگزاری نظرسنجی از منتقدانش بهترین ۱۰ فیلم طول زندگی آن ها را در دو بخش فیلم های داخلی و فیلم های خارجی مورد سوال قرار داد. خب بعضی هاش با لیست من یکی بود و بعضی هایش هم نه.

پس خودم اقدام کردم به معرفی ۱۰ فیلم برتر زندگی ام(البته آنهایی که دیده ام). ملاک خاصی هم ندارم. شاید بعضی از آن ها از نظر کارشناسان فیلم های با ارزشی نباشند اما برای من خاطره انگیز بوده اند.

فیلم های ایرانی( بدون ترتیب خاص)

۱- ناصرالدین شاه اکتور سینما

۲- عروسی خوبان

۳- گاو

۴- پرنده آهنین

۵- اخراجی های ۱

۶- آژانس شیشه ای

۷- غریبانه

۸- رگبار

۹-

 

فیلم های خارجی(بدون ترتیب)

۱- همشهری کین

۲- هملت

۳- اشک ها و لبخندها(آوای موسیقی)

۴- در بارانداز

فعلا هیچ کدوم به ۱۰ نرسیدند. این ها رو داشته باشید تا بعد

 

یک روز نسبتا خوب

سلام امروز روز نسبتا خوبی بود. در مورد کلاس هام به وبلاگ مربوط به اون مراجعه کنید. ویژه ی دانشجویان محیط و حرفه ای

موفق باشید

پیام هایی که به من نیرو می دهند

سلام

هر چند وقت یک بار که دچار خستگی ناشی از کار زیاد می شم یا در کلاس هام اتفاقی می افته که فکر میکنم بهتره روش آموزشیم رو عوض کنم یا به هر دلیلی دچار خستگی و تردید و دودلی می شم، یکی از چیزهایی که به من آرامش می ده و من رو مطمئن تر می کنه به ادامه ی راهم خوندن و مرور پیام های پر از محبت شماست.

این هم یکی از اون پیام هایی که چند روز پیش دو نفر از دانشجویان برام نوشتند و ... چون خصوصی بوده اسامیشون رو حذف می کنم.

ـ

ـــــــــــــ

شنبه 2 آبان1388 ساعت: 18:5 توسط:.....و .....

سلام استاد عزیز و گرانقدر . حالتون خوبه بعد از اعلام نتایج خیلی سعی کردیم باهاتون تماس بگیریم ولی متاسفانه شماره ای که ازتون داشتیم اشتباه بود و ازطریق وبلاگتون هم به دلایلی موفق نشدیم .

استاد عزیز ما به هیچ طریقی نمی تونیم زحمات بی دریغ و با جون و دلی که برای ما کشیدید جبران کنیم ولی خدارو شاهد میگیریم که یکی از دلایل اصلی انگیزه ما برای قبول شدن و ادامه این رشته (بهداشت) فقط شما بودید.
...... :استاد من خیلی وقت پیش میخواستم واستون پیام بذارم ولی هیچ وقت نتونستم بخاطر اینکه پارسال نتونستم زحماتتون رو جبران کنم و احساس شرمندگی داشتم بخاطر همین با تاخیر خیلی زیاد میخوام قبول شدنتون در PhD رو تبریک بگم چون واقعا حقتون بود
.....: من رشته بهداشتو اصلا دوست نداشتم فقط بخاطر حرفا و زحمات شما و ارزشی که برای رشته ام قائل شدید تصمیم گرفتم کارشناسی شرکت کنم و برای خودم هدف داشته باشم و برای رسیدن به اون تلاش کنم و هیچ وقت هم از تصمیمم پشیمون نمیشم و رشته ام رو ادامه میدم.
آقای محدث ...باید زودتر از اینا براتون پیام میذاشتیم و ازتون تشکر میکردیم امیدوارم که ما رو ببخشید شرمنده .
الان کلاسمون (.....) شروع میشه . موفق و پیروز باشید

_______

با تشکر از این دوستان و انرژی مثبتی که به من دادند. البته من ادعا نمی کنم که اینقدر که دوستان می گن موثر بوده باشم. ولی خوشحالم که تاثیرگذار بودم  و  مطمئن باشید پیام های شما هم برای من بسیار تاثیرگذار و مهمه. اون ها به من نیرو می ده و من رو در ادامه ی مسیری که انتخاب کردم مصمم تر می کنه.

موفق باشید

بدون شرح

لینک عکس: http://i34.tinypic.com/24ooo6g.jpg

 

 

لینک عکس: http://i33.tinypic.com/14xz18o.jpg

 

 

ادامه نوشته

سلام

مطلع شدیم که خانم سودابه سید حسینی هم در آزمون کارشناسی پذیرفته شدند. به ایشون تبریک می گم.