ممنون

سلام

از همه شما عزیزان ممنونم.

موفق باشید

بدون شرح

امروز صبح جلسه ای داشتیم با آقای مهندس نعیم آبادی و آقای دکتر کبریایی و متوجه شدم که من اشتباه کرده بودم و سوء تفاهم هم به خاطر صحبت های من پیش آمده بود. پس تکرار می کنم که این تغییر و تحول مدیریتی برای گروه و برای خود من بسیار لازمه و باید خون تازه ای در رگ های بهداشت تزریق بشه. من هم دوست دارم تمرکز بیش تری روی کارهای مرکز مطالعات داشته باشم.

کار در گروه بهداشت همیشه یک کار تیمی بوده و فرقی نمی کنه چه کسی مدیرگروه باشه چون همه با هم کار می کنیم . لطفا این مسایل ساده رو پیچیده نکنید.

موفق باشید

دانشجویان گرامی رشته بهداشت

لطفا این بحث مدیرگروهی رو تمومش کنید . من مثل قبل و چه بسا بیش تر در خدمت شما هستم.لطفا سوء تفاهم های موجود رو بیش تر نکنید.

من با کمال میل و به خاطر مشکلات شخصی و گرفتاری های اداری ترجیح دادم که مسئولیت رو به شخص دیگری واگذار کنم .

مطمئنا موفقیت های موجود در سایه تلاش کلیه اساتید گروه بهداشت و مسئولین محترم و در سایه تلاش و همدلی و آرامش ایجاد شده. پس اجازه بدین این روند ادامه داشته باشه. مطمئن باشید که من و سایر اساتید گروه بهداشت در کنار شما خواهیم بود.

مطمئنا حضور من در مرکز مطالعات می تونه کمک بیش تری باشه به کلیه دانشجویان همه رشته ها و نه فقط بهداشت. پس اجازه بدین من خودم مسیرم رو انتخاب کنم.

موفق باشید

باز هم از علی عزیز

چهارشنبه 24 مهر1387 ساعت: 18:51 توسط:نارفیق
سلام
حمید خان تا جایی که یادمه پنالتی سرنوشت ساز رو گل نکردیو سوم شدیم

ـــــــــــ

بله علی عزیز

اونی که شما می گویید مربوط به موقعی است که عابد و سید باقر با هم قهر کرده بودند و سید باقر رفته بود توی تیم حریف و به جاش شما اومدین توی تیم ما. پنالتی ای رو هم که خراب کردم جلوی تیم بسیار ضعیف قادر بود (عبدالقادر) که زدم توی اوت و رفتیم برای رده بندی و اونجا بردیم و سوم شدیم. اونی که گفتم زدیم و اول شدیم مربوط به فینال بود و جلوی تیم پرستاری های ترم ۸ ( ما هم ترم یکی بودیم .. اون ها هم قهرمان چند دوره گذشته بودند) اونجا گل زدم و قهرمان شدیم.

موفق باشید

این روزها بدجوری هوای سید باقر رو کردم . .. هوای شهرش رو ....هوای دخمه رو... این روزها که استقلال داره خوب می بره حتما سید باقر هم حسابی کبکش خروس می خونه... دلم برای سید باقر و شهر بدون تابلویش تنگش شده... دلم برای کری های شیرینش تنگش شده... دلم می خواد دوباره من و سید باقر و عابد بشیم یک تیم و همه تیم ها رو شکست بدیم و باز من پنالتی سرنوشت ساز فینال رو گل کنم و از خوشحالی همدیگر رو در آغوش بگیریم و بعد سه نفری گریه کنیم...

دلم می خواد سید باقر موقع مسابقات والیبال با اون لهجه شیرینش بره تیم مقابل عابد و حسابی براش کری بخونه...من هم بشم داور فینال و هیچ کس جرئت* نکنه اعتراض کنه ... بعد بریم با تیم اساتید بازی کنیم و اون ها رو هم شکست بدیم...

این روزها بدجوری دلم هوای سید باقر رو کرده... این روزها بدجوری دلم می خواد توی شهر سید باقر باشم... این روزها علاقه ام به شهر سیدباقر بیش تر شده... این روزها... کارهای خدا رو چی دیدی شایدPhD هم اونجا قبول شدم ... شاید هم...

*جرئت: جرات(به رسم الخط دیگر)

 

پاسخ های دریافت شده

کلاس با دانشجویان مبارزه با بیماری ها

سلام

امروز تکنولوژی آموزشی داشتم با دانشجویان مبارزه ۸۷. در مورد تعیین اهداف صحبت کردیم و حیطه های یادگیری.

کلاس خوبی بود. دارم به این ورودی ها امیدوار می شم.

ــــــــ

دیروز با دانشجویان بهداشت خانواده ۸۷ به عوان استاد راهنما جلسه داشتم.فکر می کنم زود باشه در موردشون قضاوت کنم.در این مورد به زمان بیش تری نیاز دارم.

موفق باشید

سلامی از دیار افضلی پور

توسط:احمد. امید. علیرضا .یاسر
سلامی از دیار ...
بلاخره ما هم بعد از تلاشهای فراوان توانستیم به سایت دست پیدا کنیم.
در ابتدا از طرف همه ی بچه های بجنوردی ساکن... تشکر بی منتهی از شما استاد ارجمند و گرامی و همه ی اساتیدی که برای رسیدن ما به اینجا از هیچ کمکی دریغ نکردند.داشته باشیم.
ما هم مثل سایر دوستان که دلمون خیلی براشون تنگ شده رشته مورد نظر خودمون رو پیدا کردیم و به توصیه ی اساتید دانشگاه درسهای کلیدی رو از همین ابتدا شروع به خوندن کردیم.
برای همه ی دوستان آرزوی موفقیت را داریم
دنیا را برایتان شاد شاد و شادی را برایتان دنیا دنیا آرزومندیم

سلام

دیشب تا ساعت ۲۲ با دکتر عین اللهی بودیم. بی صبرانه منتظر خبرهای خوشی برای داشنکده بهداشت هستیم.

موفق باشید