و اما با توام!

ای آنکه بی من

مثل من

تنهای تنهایی .

تو که حتی شبی را هم

به خواب من نمی آیی.

تو حتی روزهای تلخ نامردی

نگاهت را

التیام دستهایت را دریغ از ما نمی کردی.

من امشب از تمام خاطراتم

با تو خواهم گفت.

من امشب

با تمام كودكي هايم

برایت اشک

خواهم ریخت.

آزمون ارشد

سلام

این هفته آزمون ارشد است و اولین دوره قبولی های ما دارند در این آزمون شرکت می کنند. برای همه آن ها آرزوی قبولی می کنم.

در مورد قضیهخودکار و آزمون که یکی از دانشجویان گفته بودند با نظر آقای مهندس نعیم ابادی موافقم... فقط یادتون باشه که مداد ببرین نه خودکار

موفق باشید

به مناسبت تولدم- (پیام های منتشر نشده)قسمت اول

۱- چهارشنبه 6 خرداد1388 ساعت: 14:9 توسط:...
سلام استاد-حال شما خوبه؟
جمعه ی هفته ی پیش با هم اتاقیهام که درسشون تموم شده بود غزل خداحافظی رو خوندیم.بچه های گلی بودن. این دوشنبه هم اتاقو حسابی آب و جارو زدم .شده مثل دسته گل .الان هم تا آخر فارغ التحصیلی و یه نیرنگ اتاقو دو نفره کردم تا بشینم بخونم واسه ارشد .امروز هم دارم کنفرانس مانا رو آماده میکنم. این شرح حالم بود.در کل رو فرمیم استاد.شما چطورین استاد؟خوبین؟

ــــــــــ۲-

شنبه 2 خرداد1388 ساعت: 18:44 توسط:...........
سلام خیلی وقت بود میخواستم به وبلاگ سر بزنم اما سرم شلوغ بود شرمنده.
زندگی فشارش زیاد شده به هر دری واسه تخلیه روحی زدم نهایتا رسیدم به شما.
از زمونه دلگیرم ولی کاری از دستم بر نمی یاد میخوام درس بخونم اما حوصله یاریم نمیکنه مثل یه چرخ زنگ زده شدم باید که روغن کاری بشه.
ولی بدترین حسم اینه که خودم هم از خودم کلافه ام.
ببخشید وقت شما را هم گرفتم.
اینا فقط یه خط خطی بود واسه درددل با استاد قدیمی.

ـــــــــ۳-

چهارشنبه 23 اردیبهشت1388 ساعت: 9:27 توسط:....
سلام استاد.از وقتی که وارد این دانشگاه شدم تنها الگوی من شما بودید.ازاعتماد به نفستون از جبروتتون خیلی خوشم میاد.به عنوان یک دانشجو افتخار می کنم که سر کلاسهای شما حضور دارم.تمام آرزوم موفقیت شما در تمام مراحل زندگیتونه.
واسه منم دعا کنید که بتونم موفق بشم .فقط از خدا می خوام که بابا مامانم بهم افتخار کنن.

ـــــــــــــــــــ۴-

دوشنبه 21 اردیبهشت1388 ساعت: 9:10 توسط:....
سلام
گفتم که خودتونو میگیرین.هرچقدرم که پیامام رو تو وبلاگتون نزارین من وظیفه خودم میدونم که براتون پیام بزارم میدونم که بدتون میاد و با این کارتون میخاین بگین که بابا دست از سر من بردارین ولی من سرسخت تر از این حرفام...........ولی میدونم که خیلی بهتون مدیونم.ولی مطمئنم که یک کار از دستون بر نمیاد اونم اینکه صفحه نظرات واسه من باز نشه.

ـــــــ ۵-

سه شنبه 1 اردیبهشت1388 ساعت: 17:51 توسط:.......

سلام استاد ،خسته نباشید ،مثل اینکه بالاخره تصمیم گرفتین بیاین بجنورد،ما شدیدا مشتاقیم که با شما صحبت کنیم ،ما از آموزش می پرسیم که شما فردا میاین یا نه بعد بین 2کلاس می اییم پیش شما ،

راستی جای شما توی جشن بهداشت خیلی خیلی خالی بود ،کاش شما هم بودید.

ـــــــ۶-

شنبه 29 فروردین1388 ساعت: 22:33 توسط:.....
سلام استاد
سال نو و روز جهانی بهداشت رو با تاخیر خدمت شما تبریک عرض میکنم
شرمنده که توی این 2-3 ماه که اومدم دانشگاه عرض ادبی خدمت شما استاد محترم نداشتم. اما هر موقع که می خواستم برم کافی نت توی وبتون پیام بذارم میگفتم بزار دست پر برم.اما حالا هم که دست پر اومدم خیلی به کمکتون نیاز دارم چون شما همیشه حامی و پشتوانه من بودید و هستید هر موقعی تو موقعیتی گیر میکردم شما با رهنمایی تون راه درست رو به من نشون میدادید..... حتی با خودم می گفتم دیگه توی کارشناسی کمتر سر خودم رو شلوغ میکنم اما من آدمی نیستم که بیکار بنشینم و دوست دارم اگه میخوام تو کاری نیز مسئولیت به عهده میگیرم بهترین باشم.توی این مدت هم چندین بار با همراهتون تماس گرفتم اما خط نمیداد.خیلی دوست دارم باهتون صحبت کنم تا مثل سابق راهنمایی کنید با آقای علی آبادی منشی تون هم تماس گرفتم اما هیچ شماره ای بههم ندادند که بتونم با شما تماس بگیرم.استاد خیلی نیاز به کمکتون دارم.از موقعی هم که اینجا امدم خیلی گشتم اما هیچ استادی به دلسوزی شما برای دانشجو جماعت پیدا نکردم.شرمنده که مزاحم وقت گرانبها تون شدم. به امید دیدار
اگه غلط املایی هم دارم شما به بزرگواری خودتون منو ببخشید چون با سرعت نور دارم تایپ میکنم کافی نت الان میبنده.

ـــــــــــــ۷-

شنبه 29 فروردین1388 ساعت: 12:46 توسط:.....

سلام استاد .امیدوارم حالتون خوب باشه خیلی متاسف شدم از اینکه نتونستید به جشن بیایید ولی خدا رو شکر جشن خیلی خوب برگزار شد و ثابت کردیم که دست پرورده شماییم.انشاالله شما هم خوشتون بیاد.
راستش امروز خیلی حالم گرفته است اون از درسهایی که اونقدر توی عید خوندم و نامردانه و بیخردانه حذف شد؛این هم از کارآموزی ها .امروز به حساب آموزش بهداشت داشتیم.برای بررسی وضعیت موجود داخل خونه بهداشت نشسته بودیم و یک سری فرم و دفتر که همه اش غلط بود ریخته بودند جلومون بدون اینکه بگند چکار کن آخرش هم به پیشنهاد خودمون رفتیم داخل روستا .کل کارآموزی دو ساعت نشد.خیلی ناراحتم.خیلی بی انگیزه ام کرده اند ......کاش اینجا بودید و مثل دفعه های آخر با مهربانی باهامون حرف می زدید و آروم می شدم.خوشحال میشم از اینکه فقط این صفحه رو بخونید.با تشکر

ـــــــــــــــ۸-

پنجشنبه 27 فروردین1388 ساعت: 9:42 توسط:...
سلام استاد خسته نباشیدخیلی منتظرتون بودیم مخصوصا برای جشن بهداشت.پروژه هامونم که جواب ندادید.اگم جواب میدادیدو ما تو عید درست میکردیم خیلی عالی میشد
نمیشه حالا که نیومدید هفته بعد هم نیاید تا ما که راهمون دوره و نمی تونیم بریم خونه تو این چند روز بریمو خانوادمونو ببینیم؟چون تا بعد امتحانات تعطیلی نداریم
خواهش میکنم استاد

ــــــــ۹-

چهارشنبه 26 فروردین1388 ساعت: 12:36 توسط:......
سلام استاد خسته نباشید ،خیلی شوکه شدم وقتی دروس حذفی را دیدم مخصوصا آموزش بهداشت ،یعنی قراره چی به سر ما بیاد ،دارم ناامید می شم ،تصمیم دارم امسال را بخونم اگه قبول نشدم سال بعد کنکور سراسری شرکت کنم .

من تمام امیدم به این بود که من هم بتونم آموزش بهداشت بخونم اما........یکی از مربی ها میگفتن میشه بر ادامه تحصیل آموزش بهداشت خوند واقعا میشه ..

فردا جشن بهداشته و جای شما فوق العاده خالیه ،ای کاش میشد اینجا باشین

ـــــــــــــ۱۰-

شنبه 22 فروردین1388 ساعت: 16:53 توسط:....
سلام آقای محدث امید وارم حالتون خوب باشه و پدرتون هم بهتر شده باشن.

استاد اینجا اوضاع خیلی خرابه ،میگن 4شنبه جشنمونه اما بدون شما کارها برنامه ریزی نداره و همه تو فکر به کرسی نشوندن حرفهاشون هستن ،ما به شما خیلی احتیاج داریم تنهامون نذارید ،همانطوری که همه چیز بدون بهداشت هیچ است ما هم بدون شما هیچیم ،خواهش میکنم استاد حتی اگه شده یه سفر کوتاه بیاین بجنورد ،استاد چرا هر دوتا گوشیتون را قطع کردین شما همه ی پل های ارتباطی را قطع کردین ،استاد ما میخوایم با خاطره خوش از این دانشگاه بریم لطفا ناامیدمون نکنید ،جای شما برای تئاتر امسال خیلی خیلی خالیه ،فقط بایددعا کنیم

ـــــــــــــــــــــ۱۱-

شنبه 22 فروردین1388 ساعت: 14:39 توسط:....

سلام آقای دکتر
واقعا دمتون گرم البته فی الواقع از لحن صحبتم عذر میخواهم
مثل اینکه یادتون رفته که بعد از همه اصرارات ما که نمی خواستیم شما را از دست بدیم به ما چی گفتین . اخه استاد خودتون خوب می دونین که وقتی می خوای چیزی رو بدست بیاری و نتونی خیلی غصت میگیره اما از اون بدتر اینه که یه چیزی داشته باشی و بخوای اونرو از دست بدی.
شاید الان که میخوام بگم واسه سرودمتن نداریم با خودت بگی همه این حرف ها رو واسه متن سرود گفتم ولی خب همه اینو میدونن که تا حالا اگه جشن بهداشت عالی بوده بخاطر شما بوده ما هم که تاحالا همه سعی خودمون رو کردیم فقط ازتون خواهشدارم یه متن بهمون بدین و یه لطف کنید تا روز دوشنبه خودتون رو برسونید وگرنه با این کارتون دل همه دشمنامون رو شاد میکنید
با تشکر صمیمانه از زحمات بی دریغ شما

ـــــــــــــــ۱۲-

سه شنبه 18 فروردین1388 ساعت: 10:8 توسط:....
سلام.سال نو مبارک.استاد قرار بود بعد از عید برای جشن بهداشت تئاتر و سرود کار کنیم.جشن قراره 23 فروردین برگزار شه ما منتظر شما هستیم.با تشکر.

ــــــــــــــــــــ۱۳-

چهارشنبه 16 بهمن1387 ساعت: 15:27 توسط:حسن بیگی
سلام جناب آقای محدث، احوال شما؟خوش می گذره؟ به سلامتی مشغول به کار شدید؟ چه خبر؟
اسمتون رو توی گوگل سرچ کردم و به اطلاعات تازه ای دست پیدا کردم. ان شاالله توی کارتون همیشه موفق باشید.
عرض به حضورتون که من هم ازدواج کردم و الان با خانمم اومدیم هند(حدود 7ماهه) و دارم کارشناسی ارشد مهندسی محیط زیست می خونم.

خیلی خوشحال شدم که تونستم باهاتون تماس بگیریم.
ــــــــــــــ۱۴-

یکشنبه 13 بهمن1387 ساعت: 11:28 توسط:دانشجو86

سلام من اصلا ازتون خوشم نیاد چون خیلی از خود راضی هستید و از رشته بهداشت نفرت دارم این حرف خیلی از بچه هاست وقتی اقای ... برای ... درس تخصصی ما امسال میامد اسلاید میذاشت و از روی اسلاید ها میخوند این چه شیوه تدریس .... که کلا تعطیل بود

ـــــــــــــ۱۵-

چهارشنبه 4 دی1387 ساعت: 15:36 توسط:.......

سلام استاد - تبریک تبریک تبریک.امیدوارم در مراحل بعدی هم موفق و پیروز باشید.راستی استاد افتخار بدین بیاین خوابگاه امام علی یه استکان چایی با هم بخوریم-خوش میگذره چایی دارچین و انواع دم کردنی ها .خیلی خوشحال شدم مطمئنم این مرحله رو هم پشت سر خواهید گذاشت.راستی ادرس ما:شهرک ..... خوابگاه امام علی دانشگاه علوم پزشکی ....

ــــــــــــــ۱۶-

سه شنبه 3 دی1387 ساعت: 9:56 توسط:.........
سلام .براتون آرزوی موفقیت می کنم.مطمئن هستم که قبول میشید.امیدوارم یه روزی ما هم بتونیم این موفقیت را کسب کنیم.البته من که فکر می کنم که شما خیلی نسبت به ما ناامید هستید آخه اصلا در مورد کنکور با ما صحبت نمی کنید.همیشه این برام سوال بوده و هست که چرا ؟ .ولی این اطمینان و بهتون میدم که ما قبول میشیم.موفق و پیروز باشید.

ــــــــــــــــــــ۱۷-ـ

شنبه 30 آذر1387 ساعت: 15:51 توسط:بهداشتی

سلام استاد

ما بچه های بهداشت خانواده براتون دعا می کنیم تا در مصاحبه هم موفق بشین هر چند می دونیم که از این آزمون هم سربلند بیرون میاین ان شاءالله

تهران خوش بگذره استاد ،و شب یلدای خوبی داشته باشین ،ما بچه های بهداشت قراره امشب شب یلدای بهداشتی داشته باشیم .

................

ــــــــــــــــ۱۸-

سه شنبه 26 آذر1387 ساعت: 20:10 توسط:عابد نوري

حميد جان سلام . خيلي دلم براي خرج نگراني ها تنگ شده . براي بچه هاي خوب بيماريها رضا خسروي - سيد باقر - حشمت و..... خيلي دلم گرفته ؟؟؟؟؟؟ اميدوارم در آزمون دكترا موفق باشي . به اميد ديدار مجددتان . مي خواهم ابتكاري بنويسم تا كليشه اي نباشد ولي نمي تونم ( عابد مواظب پات باش ) خوش

ـــــــــــــــــــــ۱۹-

سه شنبه 26 آذر1387 ساعت: 10:25 توسط:..............

سلام و خسته نباشید خدمت استاد گرام و ارجمندم:

بنده به عنوان یک شاگرد البته اگر استاد گرام قابل بدونند ،به شما جناب آقای مهندس قبولی در آزمون را تبریک می گم.منتظر شنیدن خبر قبولی در مصاحبه شما می مونیم.آرزوی موفقیت روز افزون شما را دارم.راستی عیدتونم ممبارک.امیدوارم سفر خوبی داشته باشین.عید و شب چله خوبیم داشته باشین.ببخشید وقتتونو گرفتم.شاد باشید

ــــــــــــــــــ۲۰-

سه شنبه 26 آذر1387 ساعت: 9:50 توسط:...................
سلام استاد صبح عالی به خیر

قبولی در مرحله ی دوم را بهتون تبریک می گم ان شاء الله تبریک بعدی، برای مرحله سوم ،خیلی خوشحال شدیم .

یک گله استاد ای کاش اتفاق اون روز را در مورد کلاسمون رو وبلاگ نمی گذاشتید خیلی از بچه ها سوالاتی را که پرسیدید یاد داشتند اما نمی دونم چرا اینطوری شد...............

در مورد کار آموزی هم بچه های گروه قانع نشدند .

باز هم بهتون تبریک میگم

عید سعید غدیر خم را هم بهتون تبریک میگم

ـــــــــــــــــــــــــــ۲۱-

سه شنبه 19 آذر1387 ساعت: 1:19 توسط:.......

با سلام استاد من شب جشن دانشجو نبودم فقط یه پوزش نسبت به کار بچه های بی هوشی(دزدی زحمت دوستانشان ) که در مورد اون عکس العمل شدیدی از طرف من خواهند دید واسه اینم که شده من زود تر باید بیام بجنورد بازم مثل همیشه منتظر کمک شما هستم در مورد مشکلی که از شما مشاوره گرفتم اونم حل شد

ـــــــــــــــــــــ۲۲-

شنبه 16 آذر1387 ساعت: 16:40 توسط:........................
سلام استاد گرامی وارجمند

خسته نباشید

فکر می کنم سرتون خیلی شلوغ بوده که روز دانشجو را تبریک نگفتید .

آخه انتظار داشتم وقتی وبلاگ را باز میکنم یک پیام تبریک برامون میذاشتید اما.............

میدونیم که سرتون خیلی شلوغه .

امیدوارم هر چه سریع تر ما دانشجو شدن مجددتان را به شما تبریک بگیم انشاء الله .

برای جشن فردا شب ما منتظرتان هستیم امیدواریم تشریف بیاورید .

پیشاپیش عید سعید قربان را به شما تبریک عرض می کنم.

ـــــــــــــــــــــــــــــ-۲۴-

شنبه 25 آبان1387 ساعت: 16:46 توسط:.........
سلام استاد.امیدوارم کارگاه براتون مفید بوده باشه و در این فاصله خستگیهاتون هم برطرف شده باشه و با روحیه ای شاد سر کلاسمون حاضر بشید(طبق معمول،البته از اول این ترم).راستش به فکر برداشتن یک تحقیق یا همون مقاله هستم.می خواستم با شما مشورت بکنم ولی راستش می ترسیدم از اینکه من رو قبول نداشته باشید و برام وقت نذارید.اگه خواستید کمکم بکنید لطفا بهم خبر بدید.منتظر هستم.
با تشکر

ـــــــــــــــــــــــــــــ۲۵-

سه شنبه 23 مهر1387 ساعت: 18:7 توسط:یه پشت کنکوری

سلام اقای محدث
من هم به شما تبریک میگوییم که این همه دانشجو قبول شدند در مقطع کاردانی. اما چرا از شبانه ها چیزی نگفین مگه اونا قبول نشدند و فقط روزانه ملاک بود. درسته من امسال پشت کنکوری به حساب میام اما دلم خیلی براشون سوخت. میگم چرا .......براتون پیام نذاشتن ؟

......

راستی یه سوال دیگه ام داشتم پارسال بالاخره معلوم نشده چه کسانی از بین خانواده و مبارزه نمونه بهداشتی شدند ؟ ...... اما انگار با کمبود بودجه مواجه شدید هدیه های این 2 تا رو بالا کشیدید منظورم کل دانشگاه است بی خیال نمونه شدید به من چه اصلا . حالا چی به این قبول شدگان بهداشتی دادید میگن

اره.من دیگه میرم ولی بازم میام.شدم مثل وجدانت هراز گاهی میام

ــــــــــــــــــــــــــ۲۶-

پنجشنبه 28 شهریور1387 ساعت: 13:10 توسط:....

سلام استاد عزيزم نمي دونم چي بگم فقط مي دونم الان كه دارم اين متن رو تايپ مي كنم چشام پر اشكه خيلي دوستون دارم و خيلي دلم براتون تنگ شده فقط اينو مي خوام بهتون بگم كه اگه كارشناسي ،ارشد ويا حتي سطوح بالاتر درسي رو بگذرونم استادي به خوبي شما نخواهم داشت به خاطر اين دو سال زحمت بي دريغي كه براي بچه هاي ....كشيديد از طرف همه ي بچه ها ازتون تشكر مي كنم و به خاطر رفتار بچه ها در مورد جشن ازتون معذرت مي خوام دوستون دارم

ـــــــــــــــــــــــــ۲۷-

چهارشنبه 27 شهریور1387 ساعت: 13:46 توسط:فاطمه
سلام من دانشجوی حقوقم برام جالب بود استاد با دانشجوهاش انقدر راحت باشه

ـــــــــــــــــــــــــــ۲۸-

سه شنبه 26 شهریور1387 ساعت: 13:42 توسط:...... بدبخت و بیچاره
آدما وقتی بدبخت به دنیا میان بدبخت هم از این دنیا میرن من همون آدم بدبخته ام. من از اولش هم بدشانس بودم بدبخت بودم. امروز بدجوری به ذوقم خورد
به زودی زود من از این دنیا خواهم رفت. فقط خواستم واسه همه زحمت هایی که تو این دو سال واسه آدمای نالایقی مثل من کشیدین تشکر کنم و ازتون حلالیت می طلبم. و همین طور بهتون تبریک می گم که این همه از بچه ها قبول شدن. آفرین بر شما. شما واقعا استاد نمونه ای هستید. واقعا حیف بود که شما استاد دانشجویی نالایقی مثل من باشین.
من خودم و واسه جشن فردا آماده کرده بودم ولی نمی دونستم فردا شب اول قبرمه.
امیدوارم جشن به همه شما خوش بگذره
امروز امام حسن مجتبی تو روز ولادتش عیدیشو بهم داد! خوش به سعادت من!!!!!!!!
لطفا اگه ممکنه اینو تو وب لاگتون بزارین

ـــــــــــــــــــ۲۹-

سه شنبه 26 شهریور1387 ساعت: 3:14 توسط:.....
سلام استاد، وقتتون بخير
متن هاي زير پيرامون تقدير از اساتيد محترمي چون شما و تبريك فارغ التحصيلي دانشجويان است. لطف كنيد بخونيد و اشكالاتشون رو برطرف بكنيد .راستش بيشتر از اين نتونستم چيزي بنويسم به بزرگي خودتون ببخشيد و در ضمن اگه خبرشو به من هم بديد اگه موردي داشت رفع كنم و يا .... ممنون ميشم. من امروز نميتونم بيام به ........همه چيزهايي كه كه بايد بگم گفتم باقيش با خود شما. ديگه مزاحم نميشم، فعلا خداحافظ
به نام خدا
مرا مادرم نادان زاد، پدرم نيز چو استادم ديد گشت ز تربيت من آزاد.
هرچه دانست آموخت مرا غير يك اصل كه ناگفته نهاد « قدر استاد نكو دانستن»
حيف استاد به من ياد نداد...
از عشق بود
اين همه چون كوه، بر باد رفتن
و چونان آتش،آب شدن
استاد گرامي:
بار ديگر در درياي پرتلاطم زندگي كشتي سرنوشت خود را به ساحل نشانديم و شما استاد محترم، چه زيبا زكات آنچه را آموخته اي ادا نمودي و با دستان مهربانت پرده هاي ناداني را كنار زدي و كشتي ما را نيز به ساحل رساندي.
و در واپسين روزهاي با هم بودن به پاس تمامي زحمتهاي بي دريغتان اميد است اين ناچيز ترين هديه را به رسم يادگاري از ما پذيرا باشيد.
دانشجويان بهداشت خانواده و مبارزه با بيماريها 85


هو اللطيف
لطافت خلق زيبا چون نسيمي فرح بخش چمن زار وجودت را عطر آگين نموده است،
همين لطافت و عطر خلق است كه فرشتگان را بر آن داشت تا در برابر تو سر به سجده آورند.
و ما نيز در برابر اين خلق زيبا و پشتكار و تلاش چشمگير شما سر كار خانم / جناب آقاي ............................. در جهت كسب موفقيت و فارغ التحصيلي در رشته بهداشت خانواده/ بهداشت مبارزه با بيماريها را نيز تبريك عرض نموده و آرزوي سلامتي و موفقيت روز افزون شما را از درگاه خداوند متعال خواستاريم.

ـــــــــــــــــــ-۳۰-

چهارشنبه 20 شهریور1387 ساعت: 15:27 توسط:....
سلام وخسته نباشيد به بهترين استاد روي زمين اميد وارم حالتون خوب باشه از شما مي خواستم خواهش كنم كه اگه ميشه از زمان برگزاري كلاسهاي ترم 3 بچه هاي بهداشت تو وب سايت تون بگين كه كي شروع ميشها(هر چند ميدونم اصلا وظيفه شما نيست) چون دانشگاهمون متاسفانه مثل هميشه عقبه وهمه باز اميد به لطف شما دارند چون راهمون هم دوره وتلفوني هم جواب درست حسابي نميدن

ـــــــــــــــ۳۱-

دوشنبه 11 شهریور1387 ساعت: 12:8 توسط:.....
سلام استاد خوبم

ماه مبارک رمضان نزدیک است یادمان نرود سر سفره افطار _موقع دعای سحر همدیگر را فراموش نکنیم(بچه های بهداشت) امیدوارم طاعات وعبادات همه مقبول درگاه حق تعالی قرار بگبره

یادتون نره برام دعا کنید

خیلی خوشحال شدم وقتی تو وبلاگ دیدم هنوز مدیر گروهید
بهتون تبریک میگم واقعا بچه های 85 گل کاشتند مخصوصا آقایان جوینی و سعادتی چه خوب میشه اگه انها هم مارا راهنمایی می کردند.

راستی چه خوب می شه برای جشن فارغ التحصیلی بچه های 85 ما 86 ها هم باشیم لااقل نابغه های دانشگاهمون را می بینیم و انگیزه می گیریم
راستی سفر خوش گذشت سوغاتی که یادتون نر فته ..............

حرف که زیاده اما متاسفانه نمی شه پس تا موقعی که ما برگردیم شما هستید تا از تون کمک بگیرم خیلی نیاز دارم.
ترم جدید کی شروع می شه خبر ندارید؟ آخه نمی دونم چرا همه بچه هااز من می پرسند نیست راهم نزدیکه وخیلی بجنورد اومدم

دلم می خواست ببینمتون

ــــــــــــــــــــ۳۲-

پنجشنبه 31 مرداد1387 ساعت: 18:42 توسط:يه پشت كنكوري
سلام
من كه قبول نميشم ولي مجاز شدم. اما دلم واسه ميثم ميسوزه.اينقدر اومد پيش شما وقتشو تلف كرد اينقدر ازش كار كشيديد كه وقت درس خوندن پيدا نكرد اخرش مثل سر خورده ها بايد واسه سال ديگه درس بخونه.اون خانم دلرحمي هم همينطور دوتاشون مثل بدبختها بايد واسه سال ديگه درس بخونند. ......طفلكا جرات نداشتند بگن نه همش وقتشونو صرف كارهاي شما كردند كه حالا روشون نميشه بيان پيش بچه ها .خدا شما رو نمي بخشه كه اين 2تا اونقدر ناراحت باشند. حالا اون ميثم خوش خيال كه به ظاهر خوبه اما تو باطنش داره ميتركه . دلم به جاي اينكه واسه خودم بسوزه واسه اون 2 تا بدبخت ميسوزه.

ــــــــــــــــــــــــــ۳۳-

سه شنبه 22 مرداد1387 ساعت: 10:22 توسط:.....

سلام استاد خوبم

اميدوارم حالتون خوب باشه وزندگي به كام

راستش وقتي جمعه به وبلاگ سر زدم وديدم وخوندم كه نوشتيد ديگه مدير گروه ما نيستيد دنيا روي سرم خراب شد وتنها كاري كه تونستم انجام بدم فقط گريه بود وبس وخانواده ام كه مي خنديدند اونها هيچ چي نمي دونستند .....نمي دونستند كه ما بهداشتي ها بايد بعد شما چيكار بكنيم ....

باورش خيلي سخته .......بچه هاي 85 مي گفتند آقاي حكاك با اومده با ما هم مي ره ولي اي كاش با اونها اومديد با ما مي مونديد نگيد كه ديگه بجنورد نمي ياييد چطور دلتون مياد ما را تنها بگذاريد من هنوز مي خواستم از راهنمايي هاي شما براي كنكور استفاده كنم ياد تون مياد . نه استاد من باور نمي كنم وتا خود شروع ترم اين اميد را دارم كه دوباره ببينمتون قول بديد به ما سر بزنيد ما هميشه وهمه جا به شما احتياج داريم

....

ـــــــــــــ34

شنبه 8 تیر1387 ساعت: 22:32 توسط:....
سلام استاد خسته نباشید .
راستش از دستتون کمی ناراحت شده بودم به خاطر پیام قبلی که مثلا خصوصی بود و شما با یه ویرایش خوب روی وبلاگتون آورده بودین .به هر حال شما استادید و صاحب اختیار .
این ترم امتحانات کمی راحتتره ولی حجم جزوات سرسام آور.من که درسارو مثل کاردانی در حد پاس میخونم .ولی بعدا مجبور میشم در یک فرصت کم همش و جبران کنم ولی این روال و خیلی دوست دارم.خواهش میکنم امتحاناتون رو راحت بگیرین تا دعای دانشجو پشت سرتون باشه .
به امید پیروزیهای بیشتر برای شما.
راستی شما اینقدر مرید دارید ....چه حسی بهتون دست میده؟
من که خیلی دلم میخواست جای شما بودم.
به امید پیروزیهای بیشتر و مریدان بیشتر برای شما

ــــــــــــــــــ35

چهارشنبه 5 تیر1387 ساعت: 13:19 توسط:یک سینه پر حرف
راسلام استاد خوبم عید را با یک روز تاخیر به شما تبریک می گویم

استاد دارم به این فکر میکنم که تو این دانشکده آدم ها چقدرنا مردانه نمره می گیرند وفقط با کمی تبحر در تقلب نمرهای را می گیرند که من که تا صبح بیدارم اون نمرات را نمی گیرم چقدر راحت می تونند معدلشون را بالا بکشند یا از بچه هایی بگم که سوالات براشون لو رفته بود وتنها خودشون نمره بالا را گرفتند

راستش را بخواهید برای فردا اصلا انگیزه ندارم نمی دونم فردا امتحان شما را باید با چه انرژی بخونم می دونم اگه هم بخونم هستن آدمهایی که با تقلب از من بهتر می گیرند

کلی حرف دارم استاد ای کاش اساتید محترم یکم سوال از داخل جزوه بدهند

خیلی سعی کردم به خودم بقبولونم که نمره برام مهم نباشه اما متاسفانه نمی شه واقعا عدالته که بعضی ها معدلشون را اینطوری بکشن بالا و ما.............

میدونم که درس اونقدرها مهم نیست چون خودم این تجربه هارا قبلا داشتم اما اینجا جو یک طور دیگه است

راستش احساس سبکی میکنم وواقعا برای این دانشکده متاسفم که در کمتر از ده روز سوالات امتحاناتشون 2 بار لو رفته

استاد خدا کنه امتحان فردا آسون باشه تا حداقل بایک خاطره خوش از این شهر برم

راستی سخت مشغول پروژه هاییم.


ببخشید خیلی وقتتون را گرفتم اما برام لازم بود

استاد ای کاش بشه بعد امتحان ت.... یک صحبتی با هامون داشته باشید تا تابستون را هدفمند بگذرونیم و برای ترم 3 با کلی مهارت وانگیزه برگردیم راستی استاد ترم 3 که ان شالله دوباره این افتخار بزرگ نصیبمان می شه که شما دوباره استاد ومدیر گروه ما باشید.

من آن گلبرگ مغرورم که می میرم زبی آبی ولی با منت وخواری پی شبنم نمی گردم

خداحافظ

ـــــــــــــــــــــــــــ36

شنبه 1 تیر1387 ساعت: 20:13 توسط:....
به نام یزدان پاک
از بدو ورود به دانشگاه و شنیدن گوشه کنایات در این فکر بودیم که چرا همه میگویند رشته بهداشت رشته بی ارزشی ست؟
اما به این نتیجه رسیدیم از نحوه ی برنامه امتحانات تا نحوه ی طرح سو الات استادان .
با این تفاسیر چگونه نمره ی دلخواه را بگیریم ؟چگونه معدل هایمان را به بالاترین سطح برسانیم؟ چگونه با این ریز نمرات نا مناسب استخدام شدنمان را نوید بدهیم؟ چگونه امیدوار باشیم راهی برای دستیابی به مقاطع بالاتر هست ؟

_______________ 37

سلام به استادبه تمام معنا
جناب آقای مهندس محدث حکاک اما بی خبر از حال ما . در ضمن استاد از وضعیت امتحانات خبر دارید اینکه خانم .... سوالا ت را خارج از جزوه آورده بدون اینکه رفرنس معرفی کند.راستی چرا هر استاد بی تجربه ای تدریسش را با تدریس دانشجویان رشته بهداشت شروع کند مثل خانم .... . که سوالاتش را از روی احسا سات طرح کرده بودند و جالبه بدونید که امروز گفتند بچه های بهداشت بی تربیتند.( استاد؟ اوردن شکل بدون هیچ گفته ی پرسشی در اخر برگه امتحان سوال به حساب می اید). برد بهداشت هم متعلق به رشته ی فوریت شد چون امروز نمرات انها را به منزله ی تحقیر کردن نمرات بچه های بهداشت در برد بهداشت انهم کنار ریز نمرات ما زده بودندراستی خبری از استاد راهنما مون ندارید که به ما بگن برای حل این همه مشکل به کی باید مراجعه کنیم اونم تو این وضعیت که داریم بین بقیه رشته ها تحقیر می شیم .استاد واقعا اگر بدانید که این شبها چگونه سپری می شه ما را درک می کنید که چرا این حرف ها را نوشتیم. فکر می کنیم که داریم تاوان فعال بودن خودمان را می دهیم.خلاصه واقعا تحصیل کردن در رشته ی بهداشت با این مسولین در این دانشگاه امکان پذیر نیست (و همه مون از لحاظ روحی توان دادن امتحانات باقیمانده را نداریم)بهداشت در این دانشکده یعنی سکوت سکوت تحقیر.

ــــــــــــــــــــــــــــ38

یکشنبه 12 خرداد1387 ساعت: 15:7 توسط:/؟؟؟؟
دمتون گرم استاد .
حق استادی و مدیر گروه بودنتون را یکجا ادا کردید .
امسال از همه مسئولین بدون استثنا به اندازه کافی کشیدیم و وا قعا خورد شدیم ولی چون شما رو داشتیم از شما برای آرامش خودمون استفاده میکردیم .
همیشه مغرور بودم چون شما مدیر گروه ما بودین . روز انتخابات فقط منتظر این بودیم که شما بیاین و از فعال بودن دانشجویاتون تعریف کنید تا اینکه سختی از تنمون در بره اما..........
البته ما واقعا شرمنده ایم که با شما هماهنگ نکردیم اخه شما کار آموزی بودین ما اونقدر کار داشتیم و وقت اونقدر تنگ بود که فرصت هیچ کاری نداشتیم بعد هم اینکه فکر میکردیم اونقدر از شما یاد گرفتیم که بتونیم همچین کار ساده ای را بدون کمک گرفتن از شما انجام بدیم لا اقل در اون حدی که دانشجویان گروههای دیگه نتونن از ما ایراد بگیرن.
به هر حال استاد ما شما رو همه جوره دوست داریم و به داشتن شما افتخار میکنیم شما امروز به ما درس معرفت و احترام رو آموختید.

ــــــــــــــــــــــ39

چهارشنبه 8 خرداد1387 ساعت: 22:43 توسط:....
سلام آقای محدث از این که خودمو معرفی می کنم هیچ ترس و واهمه ای ندارم و الان که این OFF می نویسم دیگه به عواقبش فکر نمی کنم، اول بابت راهنمایی هاتون ازتون ممنونم و مطمئنم که اگه الان بچه ها از ارائم تعریف می کنند بابت اعتماد به نفسی بود که شما بهم می دادید (حتی فقط حضورتون در اونجا،اهل تعارف و تمجید توخالی نیستم ) اما اگه از من ناراحت بودید و کار اشتباهی از من سر زده بود که باعث ناراحتی شما شده بود بهتر بود که موضوعو مستقیم به خودم می گفتید.دیروز بچه ها گفتند شما یه سری مطالب تو وبلاگتون نوشتید که یه جورایی به من مربوط می شه الان که این مطلبو دیدم فهمیدم که از 10 نکته ای که نوشتید 8 تاش مربوط به من می شه، هر طور دوست دارید می تونید در مورد من قضاوت کنید و نظر بدید اما فقط اینو بدونید که من فکر می کردم رشته تحصیلی بچه ها برای شما اهمیت نداره ،همین

ـــــــــــــــــــــــــــ40

سه شنبه 7 خرداد1387 ساعت: 16:15 توسط:خیلی تابلویه
سلام استاد عزیز.به نظر من حضورتون توی کنگره خیلی لازم بود تا به بچه ها قوت قلب بدین من که به شخصه خیلی چیزها از شما تو این دو سال ومخصوصا تو کنگره وازهمه مهمتر در گردشی که روز دوم کنگره با هم داشتیم یاد گرفتم
شما که به هر آرزوی که دارین تقریبا . یا شاید از نظر من به همه ی آرزوهاتون رسیدین . امیدوارم من هم به آرزوهام برسم
و از این که چند ماه دیگه باید از شما جدا شم خیلی ناراحتم
به امید موفقیت شما استاد عزیز

ــــــــــــــــــــــــــ41-

سه شنبه 31 اردیبهشت1387 ساعت: 15:38 توسط:یک آشنا

سلام استاد سفر خوش می گذره

بابت دیروزاز طرف همه بچه های کلاس عذر خواهی میکنم ولی استاد حقش نبود با مااین کار را می کردید شما نباید همه را به خاطر یک نفر تنبیه کنید چه خوب میشد آن را به عنوان یک پارازیت در نظر می گرفتید واین طوری نمی رفتید همه ما سر کلاس دپرس بودیم خودمن هیچ چیز از درس دیروز را نفهمیدم فکر که نه مطمئنم همه پچه ها همین طور بودند

آیا شما راضی به این بودید که همه ی ما بشینیم وگریه کنیم

برای من بدترین روز بود برای منی که شما یک الگو هستید دوست دارم وامیدوارم که هفته بعد مثل جلسه قبل نباشد که همش تو لب تابتون zoom
کنید

روز های خوبی براتون آرزومندم
بدرود

ــــــــــــــــــ

و من متولد شدم

سلام

و در یكی از روزهای بهاری سال ۵۷ من متولد شدم

امروز ۱۷ خرداد ۱۳۸۸ ساعت ۱۵ دقیقه بامداد  و  ناگهان  من...

تولدم مبارك

بدون شرح

همین جوری

سلام

امروز یکی از اعضای کمیته تحقیقات دانشگاه ایران رو دیدم و در مورد کنگره دهم با هم صحبت کردیم. می گفت پیشنهاد داده بودند من دوباره بشم سرپرست داوری کنگره اما چون دانشجویان دانشگاه ایران بودم و دانشگاه ایران هم میزبان بوده موافقت نشده.

یاد کنگره نهم افتادم و مطلبی که به عنوان درس های خودم از کنگره نوشته بودم.

می تونید در این قسمت بخونید:

درس های من از کنگره

 

پیام های منتشر نشده

سلام

قصد دارم به مناسبت روز تولدم که ۱۷ خرداد است  در هفدهم خرداد ، ۵۷ پیام منتشر نشده در وبلاگم را نمایش دهم.

وعده ما ۱۷ خرداد

امتحان پایان ترم

سلام

قابل توجه دانشجویان بهداشت مبارزه و بهداشت خانواده

۱- تحویل پروژه ها تا روز امتحان الزامی است و بعد از امتحان پروژه ها تحویل گرفته نمی شود.

۲- تمام شناسنامه پروژه همراه با محصول نهایی تا روز امتحان تحویل داده شود( اهداف آموزشی ، محتوای آموزشی و ...)

** موضوع فوق را به اطلاع دوستان خود نیز برسانید.

۳- دانشجویاتن مبارزه با بیماری ها علاوه بر ارائه پروزه آموزشی خود ( اهداف، محتوای آموزشی و ... مربوط به روش آموزشی) باید جدوال گانت و برنامه ریزی آموزشی برای یک روستای فرضی را نیز تا هنگام امتحان اراده دهند.

۴- سعی کنید تمام موارد را انجام دهید و درس را هم به خوبی مطالعه کنید چون در روز امتحان بنده در جلسه حضور ندارم و بعد هم به من دسترسی نخواهید داشت

*** ارفاقی در کار نخواهد بود

۵- آقای اکبرزاده که معرفی به استاد گرفته اند با آموزش هماهنگ کنند برای امتحان از ایشان

۶- خانم لطیفی تکنولوژی آموزشی اگر معرفی به استادتان با بنده است حتما برای پروژه و امتحان پیگیری کنید.

موفق باشید

نکته : موارد تدریس ده در ۲ جلسه آخر آموزش بهداشت در امتحان مورد سوال قرار خواهد گرفت.

 

نقره نقره نقره

برنامه نقره دیروز با قسمت های خاطره انگیزش حسابی من رو برد توی دنیای خاطرات... یکی از قسمت های جالبش استاد «با» بود که سال هاست از تلویزیون پخش نشده. جالب اینجاست این اولین بار بود که می دیدم استاد با یک کاری رو درست انجام می ده.

متن زیر مربوط به تابستان ۸۶ است و از وبلاگ کارتون نسخه برداری شده است.  به خاطر حال و هوای این روزها می ذارمش اینجا:

ـــــــــــــــــــــــــــــــ

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

 

 

سلام

این روزها تعطیله و هیئت تحریریه وبلاگ ما هم تعطیل کرده اند. برای همین از مطالب قبلی وبلاگ انتخاب کردم و براتون می ذارم.

شهریور ۱۳۸۶

سلام

چند وقته که شبکه ۲ داره کارتون«بچه های کوه آلپ» رو نشون می ده . امروز کمی از اون رو دیدم و یاد کارتون های اون موقع افتادم یاد سادگی های دوران کودکی دورانی که از دو رویی و ریا چیزی نمی فهمیدیم. اون روزها لازم نبود هر روز منتظر باشی تا ببینی امروز کی رفته زیرابت رو زده. به یاد اون روزها

*******

دلم برای پدرژپتو تنگ شده. کاش پینوکیو می دونست که پدرژپتو کتش رو فروخته بود تا براش کتاب بخره. دلم برای بلاهت و نادانی پینوکیو تنگ شده. گاهی وقتا آرزو می کنم کاش فرشته مهربون بیاد و همه ما رو آدم کنه.اونقدر دور و برم روباه مکار دیدم که دیگه از گربه نره و روباه مکار نمی ترسم. کاش می تونستم همراه سندباد برم سفر با علاءالدین و علی بابا ... چراغ جادو پیدا کنم و از غول بخوام همه غول های درونمون رو از بین ببره شیلا رو بیارم سر کلاس و بگم به جای من درس بده.دلم برای اون موشه که با صدای گرفته ش می گفت«بچه ها سلامت باشید» تنگ شده با خودم می گم کاش می شد یه برنامه آموزشی مثل اون بسازیم. بعد ساتورنن رو هم بگیم بیاد اکبر عبدی و آتیلاپسیانی و برو بچ محله برو بیا و محله بهداشت رو هم بیاریم بعد آخر هر قسمت اکبر عبدی پیام بهداشتی بگه ولی نه هر بار که می آد پیام رو بگه می گه:بازم مدرسه م دیر شد!!!

دلم برای چوبین تنگ شده. خیلی دوست دارم آقا قورباغه رو ببینم بعد دهانش رو باز کنم و ببینم اون قورباغه کوچیکه چه جوری تو دهان اون زندگی می کرد بعد برم از پروانه بپرسم چرا به رولی حسودیت می شد. همیشه دوست داشتم یه دونه از اون ساعتهایی که دور مچ چوبین بود داشتم تا بتونم با همه حیوونا حرف بزنم اما نه حتی اون هم نمی تونه کمک کنه تا با خیلی از آدم های اطرافم حرف یزنم.

دنیای کودکی و نوجوانی ما پره از خاطرات این شخصیت ها. بار ها با پسر شجاع به جنگ شر رفتیم از دست شیپورچی عصبانی شدیم با قهوه ای همدردی کردیم از خرس مهربون خوشمون اومده برای درمان خانوم کوچولو همراه پسر شجاع به اون ور کوه رفتیم تا یه گیاه دارویی رو بیاریم. از درون و برون چیزی یاد گرفتیم به افتاب و مهتاب خندیدیم از آتیش به سر ترسیدیم و هاچین و واچین و تماشا کردیم.

خیلی وقت ها همراه لیوبی با سائو سائو جنگیدیم و از دست حماقت های شانک فی عصبانی شدیم و از صبوری گوانگ یو خرسند. دوست داشتیم دکتر کامینگ همون اژدهای خفته از خواب بیدار بشهو همراه سمندر قرمز به ما کمک کنه.

وقتی خرس ها به حنا حمله کردند حسابی غافلگیر شدیم و به کوچکی و حقارت پاکوتاه پی بردیم اما خدارو شکر اخمو اون جا بود. چند سال بعد یه دختره دیگه اومد تو زندگی ما شبیه حنا با یه سگ و یه الاغ .. گاهی پرین بود و گاهی اورولی ... نوه بیلفرام کور و معروف بود از تئودور خوشم نمی اومد فکر کنم اون هم از من هر چی که بود پاریکال معروف ترین الاغ تاریخ شد. البته چند تا الاغ دیگه هم بودن یکیش الاغ پ پ رو بود. پسر کوهستان ... همونی که ما رو گذاشته بود سر کار تا بر عکس همه کارتون های ژاپنی نه دنبال مادرش که دنبال پدرش بگرده در سرزمینی به نام الدورادو! الاغ دیگه الاغی بود که در یک سکانس کوتاه اما ماندگار با مشهورترین عروسک قرن اخیر در ایران هم بازی شد بله الاغی که با کلاه قرمزی بازی کرد د سکانسی که کلاه قرمزی می گفت: سلام الاغ عزیز! حالت چطوره؟

به یاد گالیور و سگش : تک و کاپیتان لیچ که همیشه دنبال اون نقشه بود و فلرتیشیا و ایگر و ... سعی می کنم چیزی رو از قلم نندازم یه صدایی داره توی ذهنم می آد آره عروسکی های ایرانی هادی و هدی

عروسکا!عروسکا! کجایین؟

مادر بزرگ هادی... هدی بیایین... بیایین

عروسکای قصه ایم نون و پنیر و پسته ایم(۲بار)

پدر کجاست ؟

من اینجام(یه توپ هم می خورد توی سرش)

مادر کجاست؟

همین جام(یه ماهی تابه هم دستش بود)

راستی خودمم آق بابام

عروسکای نازیم قصه رو ما می سازیم

عروسکای خوبیم از نخ و میخ و چوبیم

از متن ادبی رفت به تعریف قصه و شعر بر می گردیم به همون کارتون ها

 دوست داشتم بدونم چرا جناب دلف اسم اون موجود چشم گنده رو گذاشت سرندی پیتی چرا کنا هرگز پیش پدر و مادرش برنگشت و پای ناخدا اسماچ چه جوری چوبی شده بود و ملداک پیلاپیلا از کجا همدیگه رو می شناختن و چرا تلویزیون ما هیچ وقت خانم لورا رو نشون نداد.

از این همه دلتنگی دلم می گیره می رم یه گوشه ای چهار زانو می شینم و مثل ای کیو سان شروع می کنم به فکر کردن . با خودم می گم ای کیو به این باهوشی پس چرا استاد بزرگ اون رو مبصر نکرده و این شونن احمق رو گذاشته مبصر . شونن هم عاشق دختر چی کی اویا بود و همه ش خرابکاری می کرد. این وسط شینسه نیناگاوا مونده بود به حرفهای ژنرال گوش کنه یا از ای کیو حمایت کنه هر چی باشه ای کیو پسر یه شوگان بود اسم اصلیش هم بود سنگی کومارو.

نه فکر کردن ای کیویی هم فایده ای نداره چون تا وقتی سایو جان و پدربزرگش توی معبد باشن ای کیو هم نیم تونه فکرش رو درست متمرکز کنه . می رم روی کوه یه کوه معروف : آلپ... می گم نگاه کن اینجا همونجاییه که دنی و لوسین با هم بحثشون شد لبته قبلش لوسین با آنت دعواش شده بود و آنت هم یه سیلی محکم تو گوش لوسین زده بود... خلاصه با خودم می گم اگه اونجا بودم نمی ذاشتم لوسین کلوز رو بندازه پایین تا دنی هم ... نه همه ش تقصیر آنته از وقتی مادرش مرده بهونه گیر شده ... پیر بارنیه-پدر آنت- ازدستش ذله شه. از جلوی کلبه لوسین رد می شم  و اسب شکسته ش رو می بینم ... خب باز خوبه پگین پیر استاد خوبی هست برای لوسین خیلم از این که راحت می شه می رم سراغ خانواده دکتر ارنست

دکتر امروز می خواد آنا رو غافلگیر کنه فلون هم همراه جک رفتن تا مرکز رو پیدا کنن فرانس بیچاره هم مثل همیشه رفته کنار ساحل ببینه کشتی ای چیزی از اونجا رد نمی شه...تو دلم بهش می خندم می گم تا تام تام و اون کاپیتانه سرو کله شون پیدا نشه عمرا بتونین از اینجا برین... تو همین فکرا هستم که صدای غرش زیر لب یه سگ منو به خود می آره بر می گردم می بینم قهوه ای وایستاده و با عصبانیت من رو نگاه می کنه م یفهمم که باید از این قصه بیام بیرون ... توی راه همه ش می گم خوبه باز این مثل بل سگ سباستین هیکل نبود وگر نه...

توی راه توقفی می کنم توی استرالیا یه مرد چاق و خپل رو می بینم با یه سگ زشت تر از خودش صداش می کنه بیا اینجا اشپیگل بهش می گم اون سگ دیگه تون کو آقای پتیبل... پکی به پیپ مسخره ش می زنه با حسرت می گه کار اون مهاجرای احمقه... اون ... لوسیمی که همراه کیت از جلوی ما رد می شه حرفش رو می خوره ... از اینجا هم زودتر می آم بیرون چون قراره لوسیمی تصادف کنه و حافظه ش رو از دست بده.

خیلی راه مونده تا برسم . می گم کاش می تونستم مثل نیلز کوچیک بشم وسوار غازی برم این ور و اون ور همراه دار و دسته فرمانده آکا! یا مثل بلفی یه مونگا مونگا داشتم که سوارش می شدم. ولی می گم خوب شد از اون قاشق های خاله ریزه ندارم . فکرش رو بکن وسط کلاس درس یه دفعه کوچیک بشی... اون موقع لی لی باید بیاد و از دست دانشجو ها نجاتت بده.

دوستم رادیو روشن می کنه و من یاد بسته ناطق می افتم . یاد لایق و قایق ... جنگ سگ های آبی با کاکاتریکس ها... اب استوقدوس... نه این فکر تمومی نداره... نخودی از اون طرف صدام می کنه می گه اسمی هم از من ببر ... قلی هم همین طور ... یاد تیتراژ برنامه ش می افتم: قلی و بابا حکیم روی الاغ سوران... توی الاغ سواری دیگه لنگه ندارن...

خسته شدم تا فردا هم بنویسم تموم نمی شه فقط محض یادآوری اسم چند تا برنامه و کارتون و شخصیت.. اگه از این موارد استقبال شد بیش تر می نویسم

بنر، لادار، گوجا(مخالفم)، خاله لالی، سو، کلی(بچه خاله لالی)، عمو جغد شاخدار و یه سنجاب پیر با صدای ماندگار احمد مندوب هاشمی(آقای اقتصادی و دوبلور اجین در سریال دور از خانه) در سنجاب کوچولو

بیگلی بیگلی،گوریل انگوری

بازرس کلوزو،گروهبان دودو ، مورچه و مورچه خوار در پلنگ صورتی

رامکال،استرلینگ،بو،وزر،آقای تورمن، در رامکال(با اسم اصلی راسکال)

پت و مت (همینه)

کار و اندیشه :من کارم... بازو و نیرو دارم...هر چیزی رو می سازم .. از تنبلی بیزارم......اسم من اندیشه به کار می گم همیشه بی کار و بی اندیشه چیزی درست نمی شه... ما کار و اندیشه با هم هستیم همیشه ...می دونیم تنهایی چیزی درست نمی شه

موشکا و میشکا

دیگه حوصله ندارم ...

بقیه ش بمونه برای بعد

 نوشته شده در  چهارشنبه چهاردهم شهریور 1386ساعت 7:40  توسط صورتک 

 

شب شعر

سلام

دیشب در شب شعر دانشگاه شرکت کردم و موفق شدن در بخش شعر نو رتبه اول رو کسب کنم.

این هم شعر :

جعبه مداد رنگی