درس هایی که دوست دارم

سلام

از اونجایی که با زوقت اضافه آوردم دوباره اومدم سراغ نت . کلاس های ورودی های جدید از شنبه شروع می شه. من این ترم خیلی درس کم دارم . همه ش هم به خاطر اینه که مدیرگروهم!!!

درس هایی که خیلی دوست دارم تدریس کنم به شرح ذیل است:

آموزش بهداشت

تکنولوژی آموزشی

اپیدمیولوژی
جامعه شناسی

مدیریت و نظارت بر خدمات بهداشتی

 و

بهداشت مدارس

اما متاسفانه چون اقای توکلی می خواستند اپیدمیولوژی رو درس بدهند(نه ایشون هم رشته شون اپیدمی نیست و هم رشته ایم) و از اونجایی که مدیر گروه باید رضایت افراد گروه رو جلب کنه این درس رسید به آقای توکلی!

اما جامعه شناسی و بهداشت مدارس و مدیریت هم به خاطر کمبود واحد موظفی رسید به آقای مهندس خان کلابی. البته خوشحالم که مباحث جامعه شناسی رو یک آموزش بهداشتی درس می ده. من همیشه اعتقاد داشتم که خودمون مباحث خودمون رو بهتر تدریس می کنیم. تجربه ترم های قبل هم نشون داده که مدرس تخصصی جامعه شناسی برای این تدریس مباحث بهداشتی ها مناسب نبوده اند.

امیدوارم روزی هم که بنده مدیرگروه نیستم دوستان با من همین طوری رفتار کنند.
************

احتمالا به دلیل این که در ماه مبارک رمضان هستیم برگزاری جلسه توجیهی ویژه بهداشتی ها امکان پذیر نباشه. اما قصد دارم با دانشجویان هر گروه به طور جداگانه به همراه استاد راهنماشون یک جلسه توجیهی داشته باشم.

 

بهداشتی های بی خیال

سلام

متخصصین بهداشت همه با هم درگیرند برای اینکه جایگاه خودشون رو حفظ کنند. دائم زیراب هم رو می زنند به جای اینکه به تقویت خودشون بپردازند. هر روز شانس و فرصت های شغلی بهداشتی ها کمتر و کمتر می شه فقط به خاطر اینکه نه نظام بهداشتی درستی تشکیل شده و نه اینکه اعضای بوردهای تخصصی بهداشت دلسوز دانشجویان و دانش آموختگان این رشته هستند. هز روز واحد های تخصصی بهداشت کمتر می شه و در واقع رشته رو عقیم می کنند کسی صداش هم در نمی آد. هر روز انتخاب های بهداشتی ها برای تحصیلات تکمیلی کمتر می شه اما انگار نه انگار. سرفصل دروس با وظایف شغلی بهداشتی ها همخونی نداره اما کسی ککش هم نمی گزه... خلاصه اینکه بهتره یه کم بهداشتی ها خودشون رو جمع و جور کنند وگرنه همون بهتر که این رشته برای همیشه نیست و نابود بشه. والسلام

**********

حالا می پرسین چرا اینقدر عصبانی شدم. عرض می کنم خدمتتون . الان مدت هاست دانشجویان بهداشت خودشون رو می کشن برای استخدام به عنوان مربی بهداشت مدارس وزارت آموزش و پرورش ناز می کنه . حالا نمی دونم چند تا بهداشتی استخدام شدن در کل اما هر چی هست همیشه می گیم هیچ تضمینی برای استخدام در آموزش و پرورش نیست ... اما حالا خودتون به این مکاتبه بین سازمان نظام پرستاری و آموزش و پرورش عنایت بفرمایید. بنده دیگه هیچ توضیحی نمی دم

http://www.ino.ir/picture/madares01.jpg

http://www.ino.ir/picture/madares02.jpg

ماجرای آقای «ب» (یک داستان خیالی)

خوابگاه جی- دانشگاه علوم پزشکی اصفهان - آبان ۱۳۸۴ - ساعت: ۱۶:۴۵ دقیقه

ساعت رو نگاه می کنم نیم ساعت تا اذان مانده . همون طور که روی تخت خوابیدم به گوشه اتاق جایی که ظرف های کثیف رو نگه می داریم نگاه می کنم . ظرفی اونجا نیست . گل لبخندی از رضایت گوشه لب هام شکوفه می زنه.می گم احسنت به مهدی عزیز که این بار خارج از نوبت رفته ظرف ها رو بشوره. اما خیلی زود صدای خر و پف مهدی  این گل رو پرپر می کنه... بلند می شم و به سمت آشپزخونه حرکت می کنم . با خودم می گم : اوه! دم افطار حتما اونجا خیلی شلوغه حالا حالا ها باید صبر کنم تا نوبت ظرف شستن به من برسه. وارد آشپزخونه که می شم می بینم آقای «ب» داره ظرف می شوره. سلام می کنم . جوابی نمی ده. هر چی توی ظرف های کثیف انبار شده در آشپزخونه نگاه می کنم هیچ اثری از ظروف اتاق خودمون نمی بینم . یه دفعه از لابه لای بشقاب کف آلودی که توی دست آقای ب قرار گرفته ...

ادامه نوشته

روز خوب

امروز روز خوبی بود

۱- با آقای عباسپور چند تا طرح رو کامل کردیم

۲- تعدادی از دانشجویان پرستاری موضوعات خودشون رو انتخاب کردند

۳- تعدادی از دانشجویان برای قبولی در کارشناسی اومدن مشاوره

۴- در مورد خریدن یا نخریدن دیتا پرژکتور فلش خور و وایرلس به نتیجه رسیدیم

۵- دانشجویان قبول شده در کارشناسی رو دیدم

۶- چند تا از دانشجویان پروژه بیمار استاندارد شده اومده بودن پیگیری

۷- دانشجویان کمیته پیگیر ثبت نام ورودی های جدید شده بودند

۸- و از همه مهمتر اینکه بعد از افطار دوستی  که مدت ها بود با هم تماس نداشتیم و خیلی دوستش داشتم تماس گرفت و کلی با هم حرف زدیم

نتیجه اینکه امروز روز خوبی بود

اصلاح می شود

سلام جناب اقای مدیر گروه بهداشت
نظرسنجی رو که با این "ز" نمی نویسند .مثل اینکه واقعا رو فرم نیستین .

 *******************

آقای رختیانی و آقای جوادزاده ممنون از اینکه اومدین

آقای گریوانی همچنین شما

متاسفانه سرم خیلی شلوغ بود و نتونستم با بچه ها صحبت کنم ... قبل از رفتن حتما بیایید کامل صحبت کنیم

 

نتایج نظرسنجی

« میزان علاقه به رشته بهداشت »
 
چقدر به ادامه تحصیل در رشته بهداشت علاقه دارید؟

1- بسیار زیاد           ۷۱.۴٪
.
.
.

2- زیاد                    ۰٪
.
.
۰۰                                                                                              
.

3- متوسط               ۰٪
.
.
.

4- کم                      ۰٪
.
.
.

5- خیلی کم              ۱۴.۲٪
.
.
.

6- علاقه ای ندارم        ۱۴.۲٪
.
.
.

کاردانی به کارشناسی

سلام

دیروز اولین جلسه کلاس هام در این ترم بود(البته کارگاه توجیهی دانشجویان پرستاری رو حساب نکردم)

آموزش بهداشت داشتم با دانشجویان بهداشت خانواده . .. کمی در مورد تعطیلاتشون صحبت کردیم ، نیمسال قبلی ، نمرات و برنامه شون برای این ترم... از کنکور کاردانی به کارشناسی گفتیم و البته درس هم دادم ... مباحث مربوط به سلامتی رو...

بعد از اینکه دیروز با بچهها صحبت کردم و با توجه به قبولی برو بچ ۸۴ امروز تعدادی اومده بودند و در مورد شرکت در کنکور کارشناسی سوال می کردند. این نکته بسیار مثبتی است. و من خیلی از این بابت خوشحالم.

خیلی دوست دارم برای ورودی های جدید برنامه توجیهی بذارم اما اصلا انگیزه ندارم... وقتی که ... بگذریم... گاهی وقت ها می گم ... این رو هم بگذریم ...قرار شد منفی بافی نکنیم... به هر حال این روزها با عشق کارهای مربوط به گروه رو انجام نمی دم و فقط از سر تکلیفه! مشکل کمیته تحقیقات که حل شد و به همین زودی ها مسئولش معرفی می شه... مدیر گروهی رو هم بدن به یکی دیگه کلی سرم خلوت می شه...

به پشت سرم و روزهایی که گذشت وقتی نگاه می کنم... ای بابا این هم منفیه ولش کنین...کلا این روزها اصلا روی فرم نیستم و حالم حسابی گرفته س... دست و دلم به کارهای مدیرگروهی و این جور چیزها نمی ره! از بس که بعضی از ... این هم منفیه رهاش کنید...

اصلا بهتره چیزی ننویسم...

بدرود

من گیاهی ریشه در خویشم

 من گیاهی ریشه در خویشم
 من سکون آبشاران بلورین زمستانم
 من شکوه پرنیان روشن دریای خاموشم
من سرود تشنه ی بیمار خیزان بهارانم
مهر دوزختاب افسونسوز شبکوشم
مرغ زرین بال دریا راز مهتابم
 چشمه سار نیلی خوابم
 چنگ خشم آهنگ پاییزم
 بانگ پنهان خیز توفانم
 بام بیدار گل انگیزم
 سایه سروم که می بالد
نای چوپانم که می نالد
 آهوی دشتم که می پوید
من گیاهی ریشه در خویشم که در خورشید می روید 


 

هیچ نشناختی...

هیچ نشناختم با که بودم

هیچ نشناختی با که بودی

لیک می دانم اینجا

در شمار شهیدان این باغ

                                یک تنم

                                     ارغوانی شکسته

شب به خیر ای دو دریای روشن

شب به خیر ای دو دریای خاموش

شب به خیر ای نگاه پر آزرم

این نیز بگذرد

خب

۱- امروز تعداد زیادی از ورودی های جدید بهداشت اومدن و نکته جالب این بود که غیر بومی بودن. این می تونه یه نکته مثبت باشه برای دانشگاه

۲- خانم جعفرزاده که کارشناسی قبول شدن اومده بودن و ... خب خیلی خوشحالم که ایشون قبول شدن و اینقدر قدر شناس هستند. هر چند من زیاد کاری نکردم  و قبولی هر کدوم از بچه ها رو مدیون تلاش و پشت کار خودشون می دونم . اما همین که به یاد اساتیدشون هستند و حرمت استاد رو پاس می دارن باعث دلگرمی و پشتکار بیش تر ما می شه...

این خانم جعفر زاده از اون  دانشجوهایی بودن که با هم زیاد کنتاکت داشتیم. در اظهار نظراتشون یا انتظاراتشون در مورد کمک به طرح ها و فعالیت هاشون و ...

یه بار یادمه از دانشجویان بهداشت خانواده ۸۴ خواستم نظرشون رو درمورد کلاس من بنویسند. بدون اسم و مشخصات. البته من از روی خط دانشجویان و نوع نگارششون تشخیص می دادم که هر اظهار نظر مربوط به کیه... تقریبا همه خوب نوشته بودند به غیر از یکی دو نفر که یکیش همین خانم جعفرزاده بود. به خاطر همون اظهار نظر تا چند جلسه با بچه های اون کلاس سر سنگین بودم*

حالا همین دانشجو یکی از بهترین دانشجویان منه که افتخار می کنم به همکارانم در کرمان بگم ایشون دانشجوی من بودند.

خانم جعفرزاده متشکرم و برای شما آرزوی موفقیت دارم

۳- دیشب اصلا نخوابیدم و تا صبح داشتم پیش نویس تقدیر نامه ها و متن پرده تبریک و همچنین نامه به رئیس دانشگاه و معاون آموزشی و ... می نوشتم صبح اومدم و دادم خانم خاکشور تا تایپ کنند.

همون طرفهای صبح آقای جوادزاده و رختیانی اومدند و بدون اینکه با من حرفی بزنند و ببینند که چه اتفاقاتی داره می افته رفتن  و اسم قبولی ها رو دادن به منشی معاون آموزشی و گفتن این ها قبول شدن... معاون هم گفته بود خب که چی حالا چی کار کنم .. یه تیکه کاغذ آوردن می گن قبول شدیم. برید بگید اقای مهندس بنویسند و به من اعلام کنند.

خب من از دست این دو نفر خیلی ناراحت شدم به هر حال بهتر بود قبلش با من یه مشورتی می کردند. حتی داخل اتاق من هم نیومدند. به هر حال من که نامه ها و تبریک ها رو قبلا نوشته بودم و پرده تبریک رو هم داده بودم بنویسند این کار دوستان اصلا لزومی نداشت و من رو کمی دل چرکین کرد... هنوز جوهر اعلام قبولی دوستان خشک نشده که ... به قول یکی از همکاران که وقتی بهش گفتم آهی کشید و گفت: باش تا صبح دولتت بدمد       این هنوز از نتایج سحر است

۴-آقای جلال وحدانی هم شبانه اهواز قبول شدن و می گن قصد ندارند که ثبت نام کنند. خیلی متاسف شدم . امیدوارم که منصرف بشن و ...

۵- اقای وحدانی با رتبه ۹۰۰ قبول شدن پس اون دوستانی که با رتبه های ۷۰۰ و ۸۰۰ قبول نشدند حتما انتخاب درستی نکردند یا نخواستند که بعضی جاها رو انتخاب کنند.

۶- خانم حمیدی هم دانشگاه علوم پزشکی مشهد قبول شدند به ایشون هم تبریک می گم

۷- یه سری توصیه و پیشنهاد دارم برای اونهایی که قبول شدند و اونهایی که قبول نشدند به زودی می ذارم روی وبلاگ

۸- خیلی دوست داشتم با اونهایی که قبول نشدند هم صحبت کنم ولی میسر نشد. اما هر وقت که دوست داشتند من با کمال میل در خدمتشون هستم

موفق باشید

***********************

* خانم جعفرزاده نوشته بودند: شما خیلی آنرمال هستین .. اول کلاس یه جور هستین و آخرش یه جور دیگه ... ما اصلا نم یدونیم باید با شما چه جوری رفتار کنیم ...