سلام

دیروز و پریروز در بجنورد بودم و کلی بهم خوش گذشت.

حدود ساعت ۱۳ رسیدم به بجنورد و تا رفتم پانسیون شد ۱۳:۳۰. ساعت ۱۴ هم کلاس داشتم با دانشجویان مبارزه ۸۷.

ساعت ۶ هم کلاس مدیریت زمان و برنامه ریزی درسی داشتیم با دانشجویان بهداشت ۸۶. از ساعت ۱۸ تا ۲۰:۳۰. خیلی خوب بود. از روحیه بالا و شور شوق دانشجویان برای قبولی در کارشناسی و میل به پیشرفت ، کلی ذوق زده شدم.

اگر کمی خودشون رو مدیریت کنند حتما آمار قبولی بالایی خواهیم داشت.

ساعت ۲۲ هم با اقای اکبری رفتیم بیرون برای شام خوردن و البته مراسم همیشگی بستنی خوران!!!

روز پنجشنبه ساعت ۸ با دانشجویان مبارزه کلاس داشتم . ساعت ۱۰ با بهداشت خانواده ۸۷. از هر دو گروه دانشجویان هم راضی ام.

ساعت ۱۱:۳۵ رفتم پانسیون.آقای اکبری هم اومدند و خداحافظی کردند و رفتند مشهد.

ساعت ۱۲ رفتم دفتر حراست برای تسویه حساب. کلی فرم پر کردم و ساعت ۱۲:۳۰ کارم تمام شد.

۱۲:۴۵ برای آخرین امضاء به معاونت رفتم پیش آقای محمدیان، امین اموال و انبار دار معاونت.قرا بود لپ تاپ را تحویل دهم و تسویه حساب کامل گردد. اما آقای محمدیان گفت که تعدادی دیتا پرژکتور و پرده نمایش در لیست کم است و باید انبار گردانی شود تا بعد تسویه کامل شود. برگشتم. ساعت ۱۴ کلاس داشتم با دانشجویان بهداشت خانواده در واحد رایانه تا ساعت ۱۸. دانشجویان خیلی کوشا و علاقمند بودند و مطالب را به سرعت دریافت می کردند. از این کلاس هم راضی هستم.

ساعت ۲۱:۳۰رفتم پیش اقای مهندس نعیم آبادی و لیست کتاب های لاتین گروه بهداشت رو گرفتم تا روز یکشنبه در نمایشگاه کتاب به کارپرداز دانشگاه کمک کنم برای خرید کتاب. در ضمن خیلی شگفت زده شدم و البته بسیار خوشحال که فهمیدم اقای مهندس پدر شده اند و البته کلی هم گلایه کردم که چرا اینقدر دیر به من گفتند.

آقای مهندس قدم نو رسیده مبارک باد.

ساعت ۲۲ به سمت مشهد حرکت کردم.

ساعت ۱ بامداد جمعه رسیدم مشهد.

الان هم دارم آماده می شوم بروم دنبال پدر و برادرم که صبح رفتند جلسه دعای ندبه.

فردا صبح هم راهی تهران خواهم شد.

از بودن بین دانشجویان عزیز و همکاران گرامی و اساتید محترم خیلی خوشحال و خوش وقت شدم.

یک سری شایعات هم بود که باید دائم تکذیب م یکردم.

از همین جا اعلام می کنم تنها مطالبی که به صورت رسمی توسط خودم در این وبلاگ نمایش داده می شود حقیقت دارد و سایر مطالب را به شدت تکذیب می نمایم.

موفق باشید