سلام

الان مدتی است که نشستم و دارم به فایل های صوتی برنامه قصه ظهر جمعه گوش می کنم:

یکی بود یکنی نبود... غیر از خدا هیچ کس نبود.هر کی بنده خداست بگه یا خدا

و اما راویان دانا و ناقلان توانا و قصه گویان کهن و چابک سواران دشت سخن با همت تمام گردونه ی کلام رو اینطور به چرخش و گردش در آوردن که سال ها پیش...

وای نمی دونید چه حس غریب شاعرانه ای به من دست داد. نمی دونید این برنامه چقدر برای من نوستالژیکه... در اون روزها که نه سی دی ای بود و نه تلویزیون دارای شبکه های رنگارنگ و برنامه های ۲۴ ساعته بود دلخوشی و سرگرمی و همدم روزهای تعطیل ما رادیو بود و بس. صبح های جمعه رو با سیمای فرزانگان شروع می کردم  و بعد برنامه ی بررسی رادیوهای بیگانه و بعدش هم انتظار برای شنیدن برنامه ی صبح جمعه با شما(صبح جمعه با رادیو)... گذراندن لحظاتی شاد و زیبا با مرحوم منوچهر نوذری، مرحوم فرهنگ مهرپرور،مرحوم امیرفضلی،مرحوم کنعان کیانی،منوچهر آذری،علیرضا جاویدنیا و ... و چه لحظه سخت و دشواری بود وقتی که مجری های برنامه اسامی صداپیشگان و عوامل برنامه رو می خوندند(ساعت حدود ۱۱ بود)مجری: پریچهر بهروان... تهیه کننده: احمد شیشه گران - سعید توکل...

بعد صبر می کردیم تا ساعت بشه ۱۳:۳۰ تا برنامه ی قصه ی ظهر جمعه شروع بشه... اون هم تا حدود ساعت ۱۴ طول می کشید و بعد برنامه کودک تلویزیون شبکه ۱ شروع می شد.

یادمه خانواده ی ما اصرار عجیبی داشتند برای شنیدن برنامه قصه ی ظهر جمعه. یک بار سیم برق رادیو خراب شده بود و ما روز جمعه ای در به در دنبال جایی می گشتیم که سیم برق بخریم و یا تعمیرش کنیم . با برادرم راه افتاده بودیم و سیم و رادیوی قدیمی پدرم رو (وای ... مرحوم پدرم... چقدر برام غریبه این واژه) دستمون گرفته بودیم و ... آخر هم سیمی پیدا نشد و ما زانوی غم به بغل گرفته بودیم که ناگهان یادمون افتاد که این رادیو با باتری کار می کنه ... و ما تونستیم در آخرین لحظات قصه ی ظهر جمعه رو گوش کنیم با صدای زیبای رضا رهگذر.

قصه ی ما به سر رسید کلاغه به خونه ش نرسید

بالا رفتیم هوا بود ،پایین اومدیم زمین بود قصه ی ما همین بود.

 

 

یادش به خیر.

 سایت آقای رهگذر(محمد رضا سرشار)