می روم و ...
سلام
شروع کردم به خواندن و ... همین دیگه ... شاید به روز کردم شاید هم نه...
دعا کردیم که بمانی
بیایی کنار پنجره
باران ببارد
اما دریغ
که رفتن
راز غریب همین زندگیست.
تا بعد
بدرود
+ نوشته شده در دوشنبه ۱۳۸۹/۰۳/۱۷ ساعت 22:57 توسط همانی که نبود
|