خرج نگرانی ها و عابد توری
سلام
داشتم پیام های قدیمی وبلاگم رو مطالعه می کردم به پیامی از عابد نوری عزیز رسیدم:
سلام . خيلي دلم براي خرج نگراني ها تنگ شده . براي بچه هاي خوب بيماريها رضا خسروي - سيد باقر - حشمت و..... خيلي دلم گرفته ؟؟؟؟؟؟ اميدوارم در آزمون دكترا موفق باشي . به اميد ديدار مجددتان . مي خواهم ابتكاري بنويسم تا كليشه اي نباشد ولي نمي تونم ( عابد مواظب پات باش ) خوش
ـــــــ
(مربوط به مقطع کاردانی و سال ۱۳۷۶) قضیه ی خرج نگرانی ها می دونید چی بود؟هر موقع وام های تحصیلی و کمک هزینه ها رو می دادند می گفتیم داشتن پول و مادیات باعث نگرانی انسان می شه و برای حفظ و نگهداریش دائم ۱ باید استرس داشته باشه بنابراین به محض به دست آوردن پول آن را خرج می کردیم. مثلا در تابستان بیش تر پول ما خرج خرید بستنی میوه ای در بستنی فروش رو به روی بیمارستان حشمتیه،فالوده و یا طالبی-بستنی در فلکه ی سه گوش و فالوده بستنی در خیابان بیهق می شد. در هنگام کارآموزی هم با دوستان در زمان تی-تایم به جگرکی نزدیک مرکز رفته و چند سیخ جگر نوش جان می کردیم. خلاصه نمی ذاشتیم نگرانیهامون زیاد طول بکشه.
از عابد عزیز که این قسمت از خاطراتم رو دوباره زنده کرد ممنونم. من و عابد نه تنها در فوتبال به شعور تاکتیکی!! رسیده بودیم و همیشه با هم در یک تیم بودیم و معمولا هم برنده، بلکه ید طولایی هم در حل جدول داشتیم.اون روزها جدولی نبود که از زیر دست من و عابد حل نشده بیرون بیاد.
اون موقع ها من رابط تربیت بدنی بودم و روزنامه های ورزشی خوابگاه رو هم من باید تحویل می گرفتم اما یادمه که هر وقت می رفتم کتابخونه می دیدم عابد از من زودتر اومده و روزنامه ها رو تحویل گرفته و این یک چالش همیشگی بین من و عابد بود. حتی چندبار با مسئول کتابخونه دعوام شد که حق نداری روزنامه ها رو به کسی غیر از من تحویل بدی. یک مدتی موثر بود و از دوباره...
عابد در تنیس روی میز هم جزء بهترین نفرات بود. البته از اونجا که ورزش اول ترکمن ها والیبال بود طبیعتا والیبالیست قهاری هم بود.یکی از عوامل قهرمانی ما در خزراباد ساری عابد نوری بود. یادمه در اون مسابقات من کم اثرترین بازیکن تیم بودم . طوری که خودم تمایل داشتم در بازی نباشم. عضویتم در تیم هم فقط به خاطراین بود که هسته ی اصلی تیم در سایر رشته ها هم ما ها بودیم . فقط اینجا فرقش این بود که من والیبالیست خوبی نبودم. یکی از دانشجویان به نام تقی شیری هم خیلی دوست داشت عضو تیم باشه و تمام مدت به جای این که تیم رو تشویق کنه منتظر بود من یک توپ خراب کنم و بگه دیدید؟ دیدید حق من بود تو تیم باشم. محدث جای من رو گرفته. البته وقتی که قهرمان شدیم من جایزه ی خودم رو تقدیم کردم به تقی شیری و اینجوری اون هم همه چیز رو فراموش کرد.
یکی از ابتکاراتی که اونجا(دانشگاه سبزوار) داشتیم این بود که بعد از برگزاری یک دوره مسابقات دانشجویی و یک دوره مسابقات کارکنان و اساتید ما یک سوپر جام هم برگزار کردیم بین قهرمان کارمندان و اساتید با قهرمان دانشجویان. فقط یک مشکل بود که داور کی باشه؟ نه دانشجویان داوری اساتید رو قبول داشتند و نه اساتید داوری دانشجویان رو. تازه کدوم دانشجو جرئت ۲ داشت که در برابر اعتراضات اساتیدی که باهاشون درس داره کوتاه نیاد و تحت تاثیر قرار نگیره؟ تنها کسی که نه دانشجویان جرئت اعتراض بهش داشتند و نه اساتید چیزی بهش می تونستن بگن و همه قبولش داشتن من بودم . بازی جالبی شد و نتیجه :...
البته که تیم دانشجویان فاتح سوپرجام شد. با درخشش عابد نوری و سیدباقر میر حسینی.
عابد جان ممنون از پیام قدیمی
البته حسابی ما رو از درس انداختی ها!!!!!!!!!!!
ما رفتیم سراغ درس و مشقمون!!!
بدورد
(ساعت۱۲:۰۰-اما بلاگفا مشکل داشت-الان ساعت۱۳:۴۰)
در ضمن با دوست عزیزم مهندس رضا خسروی هم تماس گرفتم و قرار شد هفته ی آینده که امتحانات من تمام شد یکدیگر را ببینیم.
ـــــــــــ
۱- دائم: دایم
۲- جرئت: طبق مصوبه ی فرهنگستان ، هنگامی که ء در میان کلمه ای قرار داشته باشد یعنی ابتدا یا انتهای آن نباشد ، بر روی پایه قرار می گیرد و به صورت ئـ نوشته می شود. پس رسم الخط صحیح برخی کلمات به این صورت است: هیئت،تئاتر،مسئول،جرئت