سلام

امروز رفتم شرکت دوست عزیز و قدیمی خودم جناب آقای مهندس رضا خسروی. ساعات خوب و شیرینی رو با هم داشتیم.

کلی از خاطرات قدیم و دوران کاردانی گفتیم. شماره ی آقایان بهدانی، میرحسینی،دلاوری و سجادیان رو به دست آورده و با اون ها تماس گرفتیم. تلفن همراه آقایان موسعلی و ابارشی و عابد نوری و حجی هم یا خاموش بود و یا در دسترس نبود.

به نظرم آقای خسروی علاوه بر حفظ خصوصیات مثبت خودش (مثل داشتن روابط عمومی بالا و مرام ومعرفت و ...) نسبت به قدیم آدم پخته تر و دنیا دیده تری شده و توانمندی های جدیدی رو هم کسب کرده.

البته قدش هم به نظرم کمی بلندتر شده بود من ترجیح می دادم زیاد کنارش نایستم تا احساس کوتاه قدی بهم دست نده!!!

خلاصه اوقات خوبی بود و از تجدید خاطره خوشحال شدم. بهش قبلا قول داده بودم از خاطراتم با اون در وبلاگ بنویسم . اما اونقدر باهاش خاطره دارم نمی دونم کدوم رو بنویسم . چندتا گزینه می ذارم تا خودش انتخاب کنه

۱- ماجرای کباب های لقمه

۲- اثر مشت بر دیوار

۳- ماجرای سید باقر

۴- کچل

۵- جشن فارغ التحصیلی

۶- نمایش پروفسوری از هاروارد

۷- موذن و گواتر و گدای بلوار سجاد مشهد!!

۸- موذن و بوی کباب!!

۹- مسابقات کشوری!! طناب کشی در ساری

۱۰- سفر به جغتای

۱۱- اثر مشت بر دیوار ۲

۱۲-خسروی - صلاح الدین و مثبت اندیشی

۱۳- آخرین ناهار مشترک

۱۴- ماجرای سالن تربیت بدنی و بسکتبال و ...

۱۵- مسئول تغذیه و غذای اضافی

۱۶- تخصص ده ساله در امور مختلف!!!

خلاصه جناب مهندس خسروی خودتان انتخاب نمایید البته امیدوارم شماره ی ۷ را انتخاب نکنید!!!

این هم آدرس وبلاگ دوست قدیمی من :

ایستگاه ایمنی و ...