سلام

الان ساعت ۳ بامداد روز سه شنبه است و من بیدارم. راستش بعد از برنامه ی ۹۰ خوابم نبرد. تا دقایقی دیگر هم همه آماده می شوند برای خوردن سحری.

موضوعی که باعث شد این موقع چیزی بنویسم فرهنگ گذاشتن زباله توسط همسایه هایمان بود که شده برای ما معضل.

تا جایی که من اطلاع دارم بسیاری از حیوانات را می توان به وسیله ی شرطی کردن تربیت کرد و حتی آموزش داد. مثلا شخصی سگ خود را هر بار که قضای حاجت می کند به باغچه ی حیاط می برد. بعد از مدتی سگ یاد می گیرد که قضای حاجت را در خانه انجام ندهد و در باغچه انجام دهد.

اما گویا این همسایه های ما با این روش هم چیزی یاد نمی گیرند. هر بار زباله های خود را جلوی خونه ی ما می ذارن و ما زباله ها را بر می گردانیم جلوی خانه شان اما روز بعد دوباره همان کار را می کنند. این موضوع چند سالی است که دارد اتفاق می افتد. بارها شفاها نیز به آن ها گفته ایم. گاهی حتی شبیه به دعوا.

اما ... خدا پدر آن سگ ها را بیامرزد.

کنار خونه ی ما یک کوچه ی بن بست است که عرض آن  ۲ متر و عمق کوچه ۱۳ متر است. یعنی در خانه های داخل کوچه از لبه ی پیاده رو ۱۳ متر فاصله دارد.داخل این کوچه ۳ منزل و ۶ خانواده است. یکی از مشکلات ما این است که این افراد همه مستاجر هستند و وبعد از یکی ۲ سال می روند. زباله یکی از مشکلات ما با آن هاست. معمولا هر خانواده ای که می آید یکی دوتا بچه ی قد و نیم قد هم دارد. حالا تا این ها بزرگ شوند و مشکلاتی مثل سر و صدا موقع مطالعه، شلوغ کردن هنگام استراحت، آسیب رساندن به در و پنجره و ماشین،شکستن شاخه های درختان جلوی خانه و ... حل شود و این ها بزرگ شوند و کمی هم ادب شده باشند می روند و همسایه ی جدید می آید و باز روز از نو روزی از نو

مدتی که من مشهد هستم بار ها به آن ها تذکر داده ام که زباله ها را آخر شب بیرون بگذارید. همه می گویند ما همین کار را می کنیم و نمی دانیم کدام همسایه این کار را می کند. چند باری مچ آن ها را هنگامی که بعدازظهر زباله می گذارند گرفته ام و شرمنده شده اند اما ...

جالب این است که ۱- زباله ها را دقیقا جلوی منزل ما می گذارند و حاضر نیستند در همان عرض ۲ متری خود بگذارند.

۲- به پلاستیک زباله اعتقادی ندارند!!! زباله ها را در هر چه که به دستشان برسد می گذارند و می آورند بیرون. کار ما هم روز بعد می شود شستن شیرابه ها و جمع کردن زباله های ریخته شده توسط گربه ها و نمکی ها و پلاستیک جمع کن ها.

۳- به ساعت جمع آوری هم اعتقادی ندارند.فکر کنم هر موقع مرد خانه قصد رفتن سر کار را دارد زباله ها را دستش می دهند و می گویند این ها را هم بگذار بیرون

حالا همه ی این ها به کنار. خانواده می گوید همسایه داری کن . نمی دانم ما در این موضوع همسایه داری را رعایت نکرده ایم یا آنها؟

تازه یک مشکل جدی تر که آدم ها را مجبور می کند با همسایه ها کنار بیایند تحقیقات محلی است!!! همسایه هایی که شعور همسایه داری و زندگی اجتماعی را ندارند باید بشوند منبعی برای گزینش یا استخدام یا ازدواج همسایه شان.

واقعا مسخره است. مثلا اگر همان روز در مورد زباله ها به او تذکر داده باشی معلوم است که چه چیزهایی به گزینشگر بگوید.

یا همسایه ای که دائم جلوی پل شما پارک می کند و وقتی به او تذکر می دهی ناراحت هم می شود باید تو را برای ازدواج یا استخدام تایید کند.

با این حساب باید بگذاری هر کس هرکاری که دلش می خواهد انجام دهد تا خدای نکرده از تو دلگیر نشود  و در تحقیقات محلی!!! و گزینش و ... از تو بدی نگوید...

بدا به حال ما

جالب است همسایه ای داریم در محله خودمان که احساس می کند کل محله به او تعلق دارد و ماشینش را هر کجا تمایل دارد پارک می کند. مثلا این همسایه ی مظلوم کنار خانه ی ما می خواهد ماشینش را از پارکینگ خارج کند می بیند نمی تواند در را باز کند و بعد می فهمد که آن همسایه ی دیگر ماشین را آورده اند روی پل و دقیقا نزدیک کرده اند به در پارکینگ!!! دنبال آن آقا هم که می رود غرغر کنان می آید و ماشین را می برد پشت پارکینگ یکی دیگر که سایه ی بیش تری دارد.

این هم از روزگار ما

در سوپرمارکت یک بسته نان فانتزی برداشتم و دنبال تاریخ مصرف آن می گشتم دیدم پیدا نمی کنم . به فروشنده گفتم/یک نگاه عاقل اندر سفیه به من کرد و گفت : تاریخ می خوای چی کار؟تازه س تازه نمی بینی؟ گفتم : بله اما باید تاریخ مصرف روی آن درج شود/ گفت: تاریخ چیه؟ این معلومه که تازه س؟دنبال تاریخ می گردی؟

چی بگم...

بریم یه چیزی بخوریم

۳:۳۰