(دزد بی توفیق، ابریق رفیق برداشت که به طهارت می روم و به غارت می رفت)

سعدی علیه الرحمه

سلام

امروز با خودم گفتم صندوق عقب ماشین خیلی شلوغ شده و بیش تر این شلوغی هم مربوط به ابزار و وسایل یدکی می شه. بهتره با خریدن یک جعبه ی ابزار مناسب ، سر سامانی به صندوق عقب ماشین بدی!

رفتیم و گشتیم و جعبه ای خریدیم در خور. اما هنگامی که صندوق گشودیم دیدیم به به چقدر جمع و جور !! چقدر مرتب!! گویا سارق محترم ،دوش، فکر ما خوانده زحمت ما کم نموده اند.

اولش شوکه شدم. بعد کمی ناراحت شدم. بعدش هم عصبانی شدم. اما در نهایت آروم شدم و خدا رو شکر کردم که سارق عزیز فقط صندوق را خالی نموده اند و خود ماشین را برای ما باقی گذاشته اند. خدا خیرش دهاد!

الان هم از خرید بر می گردم و همه ی وسایل سرقتی را دوباره خریداری نموده ام تا در جاده و سفر دچار مشکل نشوم. نگران نباشید همه ی وسایل را آورده ام کنار خودم و زیر تختم گذاشته ام.

الان هم خدا را شکر می کنم مرا دچار مسئله ای نمود که قابل جبران بود. آرامش هم تقریبا به مرحله ی قبل از وقوع سرقت برگشته است.

تنها چیزی که کمی آزارم می دهد ورود غیر مجاز به حریم خصوصی ام است. کمی احساس ناخوشایند و حس نا امنی می کند آدم در این جور مواقع. آن هم وقتی که سرقت در جلوی در اصلی خوابگاه و جلوی پنجره ی اتاق فرد رخ داده باشد. نیمه های شب صداهایی از آن بیرون می آمد اما نرفتم ببینم چیست گفتم بگذار مثبت اندیشی کنیم!!! خوبی و فکر مثبت را جذب کنیم!!! اما گویا جذب جناب سارق از ما قوی تر بوده است.

با این اوضاع و احوال ترجیح می دهم همین فردا بروم به سوی مشهد.کلاس های هفته ی آینده هم ... کسی که به من اطلاعی نداده ...

باقی بقای شما